سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        من حقیقت ، قصّه ام را ساختم

        شعری از

        نیما ابراهیمی

        از دفتر فروش روح به نسیه نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۳۹ شماره ثبت ۸۹۲۶۵
          بازدید : ۳۱۳   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نیما ابراهیمی

        قصۀ من قصه ای از سادگیست
        که درونش هیچ کس دلداده نیست
        من حقیقت ، قصّه ام را ساختم
        من حقیقت ، قصّه ام افسانه ایست
         
        آدمی بودم که وقت بارِ همهمه
        زیر بار حرف زور زانو زدم
        به خیالم سخت تر از این حرف هام
        باورم هرگز نشد که این منم
         
        قصّۀ من قصّۀ نانِ شب است
        قصّه ای که سینه ام را تنگ کرد
        آنچه کردم از سر اجبار بود
        آنچه کردم دامنم را ننگ کرد
         
        شرم دارم تا بگویم آنچه شد
        چشم هائی که به ناچار گفته ام
        لاجرم تحریف کردم قصّه را
        آن حقیقت را که صد بار گفته ام
         
        می دهد گوش چون پدر بر قصّه ام
        خوب می داند کجایش ساختگیست
        هر دو می دانیم چطور باور کنیم
        قصّۀ من و غم بابا یکیست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۵۰
        بسیار زیبا و غمگین بود خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        يکشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۵۰
        ممنونم
        انشاالله همیشه شاد باشید بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۷
        مانا وبرقرارباشید
        هزاران درود
        با این سروده های زیبایت
        شاعر گرامی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        يکشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۵۴
        سپاسگزارم شاعر گرامی
        امیدوارم همان طور که دیگران را دلگرم می کنید همیشه دلتان گرم باشد
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۰۳
        درود جناب نیک طبع
        حقیقتا این شعر متاثرم کرد
        شعر قبلیتان دچار سردر گمی بود
        این شعر حس گناه و سرخوردگی
        خیلی ها مقابل قدرتهایی که باید نه شنیدند چشم گفتند و این حس حقارت لعنتی خیلی ها را درگیر کرده.
        در روزگاری که مردم در پی نان هر لحظه استرس فردا را دارند سخت است ازادگی .وقتی قلبمان سیاه پوش غم است دیگر پرچم سیاه محرم هم به چشممان نمی اید.ازینکه درد را خوب مینویسید و قابل درد خوشحالم.
        این شعرتان افرین دارد
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        يکشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۱۴
        درود بر شما بانو
        خواندن نظرات شما مانند نقطه پایان دل نوشته هایم می باشد.
        حقیقتا آنچه را در سر داشتم به زیبایی می گویید و از خود شعر بنظر من زیباتر می شود.
        البته اگر هم شعری اشکال داشته باشد یا دلنواز نباشد خوب است که با همین صراحت گفته شود تا اینکه در تعارف تعریف شود.
        چه خوب گفتید که وقتی قلبمان سیاه پوش غم است دیگر پرچم سیاه محرم هم به چشممان نمی آید .
        بله الحق هم که همین طور هست و همین طور هم خواهد ماند. محرم هزار و چند صد سال است که می آید و غم را با خود می آورد و می گذرد، ولی سیاهی دلهایمان می ماند و نمی رود، مگر جز وقتی و موقعی و اندکی.
        امیدوارم قلمتان همیشه چون اکنون مستدام و دلنشین باقی بماند.
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۳
        بسیار زیبا بود ودلنشین درودها برشما

        قلمتون ماندگار خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۶
        سپاسگزارم بانو
        لطف دارید
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۴۹
        سلام
        ودرودها
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۶
        درود بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۱۱
        سلام و درود
        بسیار عالی وزیبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۱۲
        سلام و درود بر شما
        لطف دارید
        ممنون
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسن  مصطفایی دهنوی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۳۶
        سلام و درود
        بسیار زیبا است
        شادکام باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۶
        درد بر شما
        سپاس بی کران
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا فرهمندنیا
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۲۴
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۴
        سپاس و درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۱۸
        درود بر شما ادیب بزرگوار
        عالی بود
        خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۳۸
        درود بر شما
        مرحمت فرمودید
        سپاسگزارم
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6