لبت انجیل میخواند و در چشمانِ تو اعجاز
به دینی آسمانی میکشی حتی یهودا را
بغلنا تحتِ بارانِ "ببوسم"هایِ طولانی
مرا با بوسه خُردم کن، که ابراهیم بتها را
اساساً شیوهی طنازیات احکامِ تلمود و...
چهخوش بر هم زدی نظم ونظامِ حالِ "ما"ها را
عصا فرمانِ موسی را به فرقِ سر نمیگ/ذارد
چهکردی با دلِ دریا که کفری کرده موسی را؟!
تو باهر بازدم مُرده، و با هر دَم کنی زنده
بهزیرِ شک چرا بردی تو اعجازِ مسیحا را
تو با آن دلبری راحت، چه چنگیز و چه بُختالنَصر
مطیعِ امرِ خود کردی "سکندرها و دارا را"
چنان آرامشِ محضی، شبیه خوابِ یک کودک
تو یکجا با خودت داری، قواعدهایِ بودا را
رقیبان بر سرت با یکدیگر در جنگ، بیرحمند
برادر با برادر دشمنی دارد عزیزِ جان، چهجایِ ما؟
پُری از مریم و نرگس، پُر از شمامهی یاسی
سند کردی بهنامِ خود تمام عطرِ گلها را
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
جسارتا مشکل تایپی ندارد؟