پنجشنبه ۲۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
روزی فگار و خسته دل از کارِ روزگار
رفتم برون ز خیمۀ غمبارِ روزگار
رنجور و معترض و گرفتار در خودم
نالان و ناامید و طلبکارِ روزگار
در انتهای کوچۀ افکارِ قاصرم
راهی شدم به خانۀ خَمّارِ روزگار
تا باده ای بنوشم و از جان و دل شَوَم
فارغ ز قیل و قالِ هوادارِ روزگار
شاید شود علاج این آلامِ جان گداز
با یک نگاهِ شاهدِ هُشیار روزگار
حالی به یک پیاله رها گشتم ازخودم
خالی شدم ز چرخۀ تکرار روزگار
بادی وزید و پردۀ تردید پاره گشت
دستم رسید به دفترِ اسرار روزگار
یک صیحۀ غریب شنیدم به روشنی
از آسمان و اختر و پرگارِ روزگار
آمیزۀ عنایت و اکسیری از کَرَم
سازد تو را نمونۀ ابرار روزگار
قابِ سیاهِ کینه زدل برکن و برو
تصویر عشق بزن به دیوارِ روزگار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی ناب و زیبا بود