به آخرین نسخه از مغز،، که ویرایش شد
نرسیدن خون به کلام ،، خوردن سم از حس نیاز
آینه کاری ممتد چشم ها ،، دلتنگی دائمی آنها
خوابیدن در تختخواب ،، انتظار برای نفر بعدی
پیوند زدن کلمه ،، برای یه شعر ساده معمولی
براشون تازه ای ،، از یه نسل تازه
خیلی وقته ،، ترانه ها بی رنگ شدن
براشون تاریکی ،، ریشه هاشون از سنگ
به حقیقت گناه ،، خوبی میدادن
گناه شون ،، دردشون، وطن شون، راه شون
آه ای زمین آرام ترین بخش سکوت
به لجن کشیدن تو را حتی عشق را،، تمدن را،، تو را من را
نامشان انسان بود،، جهانش کلام در تنش قلب آهن ،،
کلامش معجزه می درید و می برد ،، شک میکند حتی تازیانه میزند ،،
سیطره بر افکار خرید و فروش فکر میکند ،،
فلسفه را به نیچه سپرد سکس را به آزادی سپرد
تلویزیون اتاق فکر شد استعمار مجازی شد
پوپولیست ها بی شرف شدن چگوارا بی وطن شد
اصالت وجود پوچ شد مغز آرایش شد فاشیست ها زیبا شدن
مانکن های متحرک با ادبیات جدید
گناه بوسیدن شد
موسیقی مبتذل مد شد
کودکان کار همچنان کار
انسان خردمند نامش بود
مهدی فروزنده 97/09/10
درودبرشما
زیبا قلم زدید