يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر فاطمه مرادی(ساراآزاده)
آخرین اشعار ناب فاطمه مرادی(ساراآزاده)
|
خنده آوراست اگر بدانید تنها چیزی که ازخودم یادم می آید، سایه ام است که آنهم ۵ سالگی ام روی آسفالت داغ خوابش برد و زیر تایر ماشین سرش ترکید و از آن به بعدش من تنها آدمی شده ام که سایه ندارد.
سایه ،چیزی مثل روح است که اگرخسته بشود، بی حوصلگی می کند و دراز به دراز روی زمین می افتد و سرش زیر تایرمی ترکد و اما من هرچه خسته تر می شوم و دراز به دراز می شوم، هیچ ماشینی از وسط اتاقم رد نمی شود که سرم را بترکاند و خون بپاشد روی دیوار و من ببینم که واقعا مرده ام و باز هم خسته ام و حوصله ی چیزی را ندارم وهمین الان شوهرم آمد و یک چایی برای خودش ریخت و هرچه نگاهش می کنم ،قیافه ی سایه ندارد که سایه ام بشود و ببینم که سرش روی آسفالت می ترکد.
هیچ کس جای سایه ی آدم را نمی گیرد که هروقت دلت خواست ،جلوی تیغ آفتاب ،سینه کش دیوار بگذاری اش وبه قیافه اش سنگ بکوبی وروی آسفالت سرش را بترکانی که بمیرد که بمیری که بعدش ببینی واقعا مرده ای.
دیگرحوصله ی مردن ندارم و دلم می خواهد همینجور که مرده ام ، زنده باشم.
#ف.م_سارا_آزاده
|
نقدها و نظرات
|
درودها بر شما حضرت شاعر به مهر خوانده اید شاعر نیستم، گاهی برای رفع عطش اندیشیدگی هایم، واژه به هم می چسبانم. | |
|
عرض ادب مهربانو شاد بمانید الهی❤ | |
|
ممنونم. بداهه ی شما هم زیباست | |
|
درودها بر شما دوست ارزشمندم ممنونم از حضورت ❤ | |
|
درود بر شما لطف شما زیباست | |
|
عرض ادب و احترام به مهر خوانده اید. شاعر نیستم؛کمترینم | |
|
بسیار ممنونم از ابراز لطف شاد بمانید | |
|
سلام و عرض ادب به مهر خوانده اید و بابت حضور سبز و توصیه ی کارآمدتان قدردانم شاد بمانید🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.