يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر فاطمه مرادی(ساراآزاده)
آخرین اشعار ناب فاطمه مرادی(ساراآزاده)
|
یک سال دیگر گذشت
ببینید؛ چه پوستی از سرِ خنده هایم کَنده ام
که حتی جیکم در نمی آید.
پوستم از شدّتِ زیستن، شل شده روی بدنم.
چند سالیست که چند و چون خودم را می دانم
و می دانم که هر سال
بدونِ اطلاع قبلی متولد می شوم .
در کجای هستی،می توان خود را به دار کشید
که دیگر متولد نشد؟
به دنیا آمدن چقدر درد دارد
و دردش می پیچد توی ذهنم
و خونریزی کرده عقلم از زخمی که برداشته ام.
زخم دارم از تولدم؛
از زیستِ جانوری ام،
از جغرافیای اندام زنانه ام.
از علوم دینی تنم که
حضور عموم در آن آزاد بود،
از تاریخ زنانگی ام که
در آن مقتول بالفطره بودم.
از زنی که هرگز نیستم
و از آدمی که نمی گذارند باشم.
خونریزی کرده عقلم.
دلنوشته:
ف.م《سارا آزاده》
|
نقدها و نظرات
|
عرض ادب و احترام مهربانوی نازنین خیلی لطف دارید به حقیر و بابتش قدردانم
در بخش دوم دیدگاه تان: کاملا موافقم. هر نوشته ای را نمی توان به شعر نسبت داد. دوستی دارم که شاعر است و اما ایرادات وزنی بسیار دارد. شاگرد همسرم است و به دلیل عدم توانایی در پرداخت معنا در وزن، به سپید نویسی روی آورد و حالا مدعی است که هر شاعری که غزل و قصیده بنویسد، شاعر امروزی نیست!!! و صرفا این ادعا برای پوشاندن ضعف ساختاری خودش است. من در پاسخ به دوستی دیگر گفتم که چون نمی توانم شعر موزون بنویسم، پس شاعر نیستم . کمترینم. | |
|
درودها بر حضرتتان، جناب انصاری سرتون سبز و نفستون بلند. ممنونم از حضورتون شاعر نیستم.کمترینم. | |
|
درود بر شما، شعر سپید تقریباً پذیرفته شده هست در ادبیات جهانی، گفته ی شما در صورتی صحیح است که داشتن دست را لازمه ی انسانیت بدانیم. | |
|
درود بر حضرتتان پیشینه ی شعر غرب را در نظر بگیرید، آنگاه پی می برید که به چه دلایلی از شعر موزون به شعر آزاد گرایش پیدا کردند.یکی از آن دلایل شامل زبانِ موزون به ذات پارسی نمی شود. زبان فارسی حتی در بخش گفتار معمولی دارای وزن و آهنگ است (عزیزم درو ببند)، ضمن این جزو پرقافیه ترین زبان هاست.علاوه بر این از قدیم الایام تا به امروز حافظه ی پارسی زبلن ها عجین شده با شعر موزون و کمتر شخصی را می بینید که شعر به اصطلاح سپید را در حافظه اش بایگانی کند. پس در این جا می توان ادعا کرد که شعر سپید نه ماندگار است و نه ماندگار می ماند، مثل نقاشی روی بخار شیشه. وزن و قافیه فقط اسکلت و ابزاری برای شعر هستند، ضمن اینکه ایجاد موسیقا می کنند و به مخاطب لذات شنیداری می دهند،اما شعر چیز دیگریست که .... | |
|
عزییییزدلم.نازنینم.مهربانم لطف داری رفیق کم حافظه ام. این متن را هم قبلا خودم برات خوندم و حتی درباره اش نظر دادی. در رکابتم جانانم❤❤❤ | |
|
سلام دوست ارزشمندم گفتنی ها را درجواب آقای جمشیدی گفتم درهرصورت خوشحالم درجمع شماهستم وممنونم ازنظراتتان وبسیارخرسندم که موردپسند واقع شد موفق بمانید🙏🙏🙏 | |
|
عزیز دلمی آرزوی نازنینم. ممنونم رفیق ناب و بابم❤❤❤ | |
|
جناب آقای جمشیدی ادیب فرهیخته عرض ادب و احترام چه بسیار ممنون و قدردان نگاه زیبا و ادیبانه ی شما هستم. لطف ها کرده اید.متشکرم واقعیت اینست که من قصه می نویسم و گاهی که موضوعی قابلیت تبدیل به قصه ندارد را به صورت متن شاعرانه می نویسم و در همین جایگاه هم بسیار راضی و خرسندم. اما هرگز شعری که شعریت لازم داشته باشد ، ننوشته ام.شعری که ضمن رعایت ساختار مقدماتی اش، بتواند در ذهن مخاطب جولان بدهد. اگر حقیر حرف شما را بپذیرم و متون شاعرانه ام را با چند بار اینتر زدن از هم تفکیک و شمایل شعر به آن بدهم، آنوقت باید خط بطلان بکشم به هزار سال شعر پارسی. ترجیح میدهم در همان ادبیات داستانی، به عنوان قصه نویس شناخته بشوم تا شاعری که نیستم. هر وقت توانستم یک شعر موزون، ولو یک دوبیتی با وزن ساده اش بنویسم، حتما برای شاعرشدن تمام تلاشم را خواهم کرد. چه خوشوقتم که در این سایت، هم کلام با شما و دیگربزرگواران ادبیات معاصرم شاد بمانید | |
|
درود بانو. چه کسی گفته شعر سپید به منزله خط کشیدن بر تمام اشعار گذشته است؟ چه کسی گفته شعر سپید به منزله ی چند بار اینتر زدن یک متن شاعرانه است؟ البته فرم شعر سپید نقش مهمی دارد و یک اینتر، خیلی کارها از پسش بر می آید اما به صرف اینتر نیست. واضح است که اگر بخواهیم می توانیم همه ی عمرمان را در مورد مشخصه های شعر بحث کنیم و به شباهت ها و تفاوت های نثر شاعرانه و شعر سپید بپردازیم. اما در این لحظه به ویژگی زبان در شعر سپید و نثر شاعرانه اشاره می کنم. ما در هیچ نثر شاعرانه ای اینگونه سخن نمی گوییم که ببینید چه پوستی از سر خنده هایم کنده ام. مگر به ندرت در یک متن ادبی، جملاتی این چنینی وجود دارد که گرایش این جملات در متون ادبی، درون محوری نیست بلکه رونمایی و توصیف بیشتر و باز کردن یک مسئله مبهم از دید نویسنده است. بنابراین زبان شعر ابهام شاعرانه ای دارد و شاعر بسیار سعی دارد با کمترین کلمات مقصودش را برساند. شاید در یک نمونه مینیمال از نثر بتوان به چنین زبانی نزدیک شد اما زبان شعر آن قدر خاصیت درونگرایی دارد که خودش را از مینیمال جدا می کند. | |
|
عرض ادب و احترام حضرت دوست بسیار ممنونم از عنایت شما
| |
|
درودها بر شما دوست ادیب قدردان حضور ارزشمندتان هستم | |
|
عرض ادب واحترام بسیارممنونم بزرگوار لطف لطیفتان زیباست🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین می سرایید و تامل برانگیز و بلندمعنا ببخشیدم که درشرایط کنونی ام سعادت ندارم برای تحلیل و واکاوی و نقدادبی اما خدمت شما شاعر مهارت بیان و شاعران ارجمند خواهم رسید به شرط عمر
یک نکته ی بسیار مهم که متاسفانه در اذهان معاصر برعکس تلقّی شده و یا به جهت فراموشی دیگرگون بیان می شود این است که ( شعر ، متن ، دلنگاره ، و اعم اینها ) همگی زیرمجموعه ای از( نوشته) هستند و وسعتِ معنایی مشتق ( نوشته ) قطعاً بیش از واژه ی (شعر) است یعنی هر شعری قطعاً یک نوشته است اما هر نوشته ای شعر نیست .
سرافرازباشید
قلم زیباتان همچنان نویسای ارزش ها