به مولا مست اون برق چشاتم
خراب باده ی گرم نگاتم
نشسته تیزی عشقت تو قلبم
آجان بازار شده انگاری جلبم
طناب عشق تو دست و دلم بست
الهی بشکنه این بی نمک دست
نشستم پای دیوار جنونت
که شاید بشنفم عشق از زبونت
به کفر موت قسم ما چفتِ چفتیم
سر پیمون و عهدم سفت ِ سفتیم
نمی تونم بگم شعر قلمبه
از اون شعرای پر مغز سلمبه
ولی مولایی اون چشمات منو کشت
کمر دولا شد و دولا شده پشت
ز عشقت قفل قفله پا و دستم
اگر راه فراری بوده بستم
اگه ما روم به دیوار لات ِ لاتیم
ز عشق روی ماهت مات ِ ماتیم
نظر بر حال ما بیچاره ها کن
ز زنجیر جنون ما رار ها کن
گرفت آرنج و زانو سخت پیوند
کف دست و غم پیشانیَم بند
ز ترس تیغ مژگانت غلافیم
اگه عشقت خلافه ما خلافیم
دل ما چی ؟ ز عشقت شد چراغون
سر ما چی ؟ تو فکرت درب و داغون
به قصدت ور کشیدم پاشنه ها رو
غلاف کردم خلاف و دشنه ها رو
رساندم عرضتون دیدار ما کی ؟
بفرمودی بیا وقت گل نی ؟
دکی ـ دلدار ما رو باش دمت گرم
اجاق وعده ی بیش و کمت گرم
عشق ها هم عشق های قدیمی
یاد باد آن روزگاران یاد باد