شنبه ۱ دی
|
آخرین اشعار ناب مبشر فاضلی نیا
|
تا عشق مرا همدم و همراه دو دونیاست
از مرگ چه پرواست
من آمده ام ،لیک سفر در ره عقباست
از مرگ چه پرواست
***
این عالم غدار گذرگاه غریبی است
چون غار مهیبی است
چون کشتی ویرانه که آواره دریاست
از مرگ چه پرواست
***
بهتر که از این منزل بیگانه بدر شد
مشغول سفر شد
دیدار رخ و قامت محبوب به اخری است
از مرگ چه پرواست
***
باید که چنان چشمه شاداب خروشید
چون شعله خورشید
چون باز از این لانه تاریک به پا خاست
از مرگ چه پرواست
***
آن به که زدنیای فریبنده پریدن
تا عرش دویدن
* ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداست *
از مرگ چه پرواست
|
|
نقدها و نظرات
|
بسیار متشکرم جناب انصاری عزیز بزرگوارید | |
|
تشکر خانم حاجی عبدالرحیم لطف دارید تقدیم حضورتون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید