يکشنبه ۲ دی
دنیا از چشمان تو شعری از عاطفه بابازاده خمیران
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۹ شماره ثبت ۸۸۴۷۱
بازدید : ۲۶۱ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر عاطفه بابازاده خمیران
آخرین اشعار ناب عاطفه بابازاده خمیران
|
دستم را از آدم ها
شسته بودم
از شوخی مکرر خورشید
خسته از توطئه ی زیستن
نمی دانی
یک آسمان باران سر کشیدم
امّا
هیچ قرص ماهی
هرگز از گلویم پایین نرفت
نديدي چگونه بال پروازم کباب شد
در آخرین پیک نیکی که زیر سایه خودم نشسته بودم
و با حسرت
نقش آبشاری را مي كشيدم
که براى رسیدن به دریا
یک کوه پشتش ایستاده بود
من چه بودم؟
سیب ممنوعه ای که دستان رود را گاز می زد؟
يا نفس های آخر یک سایه در طلوع خورشيد؟
من چه بودم؟
جز غده های بدخیم دریا که حباب صدایش می زدند؟
یک پاییز به افتادنم نمانده بود
که آمدی
و دنیا از چشمان تو نگاهم کرد...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دستمریزاد