بگذار تا او تن دهد بر هر کسی خواست
بیچاره ای در قید و بند مال دنیاست
میسوزد آهی سینه ی سوزان من را
دنیا عجب گوری برای عاشقی هاست
هرکس به نوعی می کشدهم نوع خود را
گویی که عمری جاودان بر دفترماست
بر این سیاهی سرنوشت خاک خورده
آدم فقط ذره غباری مانده برجاست
تا کی دورنگی و دو رویی وپلیدی
دنیا مگر جز یک توقفگاه کوتاست؟
روزی که می آید زمان رفتن ما
هرکس درون گورخود تنهای تنهاست
رازی که از یاران میان سینه دارم
گر بر زبان جاری نمایم یار رسواست
عمری تبه کردی تو مجنون پای یاری
کز او فقط دردی به دیوان تو پیداست
علی مجنون
«یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند»
«طلب عشق به هر بی سر و پایی نکنیم»
از کسانی که ندارند وفا در دلشان
عهد بندیم دمی عشق گدایی نکنیم
دل ما تاجر سود و ضرر دنیا نیست
پس پی سود ، به دلداده جفایی نکنیم
ما مریدان تو بودیم تویی قبله ی ما
سجده ای غیر همین قبله بجایی نکنیم
همچو فرهاد که جان داد به شیرینی عشق
بر سر عشق بمانیم و جدایی نکنیم
یار اگر زخم زدی برتن مجنون صد بار
ما چو سنگیم که از درد صدایی نکنیم
علی مجنون