جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر محمد قنبرپور(مازیار)
آخرین اشعار ناب محمد قنبرپور(مازیار)
|
قطار همیشه یک نفر را
جا میگذارد
یکی که نه میداند از کجا می آید
نه میداند مقصدش کجاست
فقط عاشق این است
بنشیند کنج یک کوپه دربست
کوپه ی تنهایی
پای پنجره کهنه ی غبار گرفته از هزارن شهر
و زل بزند به مرگ زمان
به هضم زمین میان روده های قطار
و پر از آرزو پر از خواهش
هان ای زوزه ی سهمگین غم گرفته تنهایی
یک نفر دوباره جامانده
کمی سفره ادراک باز کن
گدایان عاطفه هنوز گوشه ی این شهر
جولان میروند
راه میروند در عمق فاجعه
کمی به ایست
ایستگاه به ایستگاه
دریا به دریا
ساحل به ساحل
نیمکت به نیمکت
مازیار 99/04/10
|
نقدها و نظرات
|
استاد بزرگوار چقدر حس خوبی دارم وقتی بزرگی چون شما پای نوشته هام میبینم عاشقتونم که..... | |
|
خوشحالم که هستید | |
|
واقعا درسته ممنونم از حضور هزار رینگتون و دل پر مهرتون | |
|
دیده تان مثل روشنایی خورشید مهربان مثل آفتاب دلتان لطیف خیلی متشکرم چقدر روحیه میگیرم | |
|
دیدناان پای حرف های چروکیده ام چقدر دل آدم را صاف میکند قرص میکند | |
|
پاینده و مانا باسید | |
|
مرسی عزززیززززم مرسی که هستی | |
|
دمت گرم داداش خیلی ممنون ازت از محبتت و بزرگواریت | |
|
مرسی آبجی واقعا از بودن شما پای اشعار نوشته های ضعیفم ذوق زده میشم و افتخار میکنم | |
|
سلام هر چه بگویم بنویسم اندازه هنر شما نیست ممنونم از لطف پر مهرتان | |
|
ممنونم خواهر گرامی ام حضورتان باعث دلگرمی من است | |
|
ممنون از وجود شما احساس خوبی دارم | |
|
و هزاران | |
|
سلام داداش گلم خیلی حس خوبی دارم وقتی بزرگی از شما بابت شعرم نظر میده خیلی ممنونم | |
|
خیلی خیلی ممنونم | |
|
با سلام استاد دلم برای نقد ها و اشعارتان تنگ است کم پیدا شده آید با اینکه همیشه در قلب من جا دارید دقیقا درست میفرمایید و چقدر خوب امحوختبد یکی از ایراد های من همین است خودم هم واقفم شعر یا نوشته را با انرژی آغاز میکنم ولی در نیمه کم می آورم انکار خسته میشوم نمیدانم شاید باید زمان بدهم به خودم تا آدمه را برای بعد بگذارم یا با همان حس ادامه بدم نمیدانم انگار واژه کم می آورم یا احساسم فروکش میکند از محبت و لطف شما سپاسگذاذم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
هزاران آفرین