« صداي تو »
ای آنکه غیر از این نَبُود آرزوی تو
از دشمنان دین ، نکنم روبروی تو
کفر جهانیان ندهم ، سر به سوی تو
تا نشکنند غیرت و عقل نکوی تو
دین را طریقه اي است،زِ گفتار نیک تو
این گمرهان تل3 کنند،این رسم دین تو
روزی به چشمشان بِکِشند خاک کوی تو
صد آرزو کنند ، زِ طریقه ي نکوی تو
با صد بصیرتی بِدَوند رو به سوی تو
بر مذهبی که بوده ،شعور و شئون4 تو
روشن شود جهان من ،از گفتگوی تو
نوری بتابد ، از سر آن آرزوی تو
با رأی ما چه بوده ، طریقه نکوی تو
آرند خلق، رو به طریق و رسوم تو
آزار خلق کی دیگر آید به دوش تو
حرف از حقیقتی ، بنهادم به گوش تو
ای پیر مو سفید ،گشودم دری به تو
لطف و عنایت است ،به موی سفید تو
ما را اراده نیست،که ظلمی رسد به تو
ابر بلا بُد ، آنکه ببارید دور تو
صدق و صداقت است و صفا در درون تو
خلق آورند،رو سوی صدق و صفای تو
بر امر ما رضا چو بشد ، آن رضای تو
جویند خلق ، امر مرا با رضای تو
آغشته شد به خون، چو دل با صفای تو
از ما رضایتی بشود ، خونبهای تو
ما را که نیست آرزوی کار و بار تو
دارند خلق ، آرزوی لطف ما ، چو تو
محتاج نیستم به بشرهای مثل تو
محتاج من شدند ، بشرها به مثل تو
لطف منس ،سخن بنهادم به کام تو
صد آفرین به من و نطق لسان تو
گِل شد،چو خاک درگهم از اشک تو
بر چشم خلق می نهم ،از خاک پای تو
آخر هدایتی بُوَد اینها برای تو
مخصوص تو وهرکه بُوَد هم صدای تو
بشنو حسن که تربیتس از برای تو
تا بـشنوند ، تربیت با صدای تو
٭٭٭
3- توده خاك و ريگ 4- جمع شأن
حسن مصطفایی دهنوی
درودبرشما بسیار عالی