« كار نيك »
خدايا ! كار تو گـر نيكتر شد
چرا بر ضد ، كار هـر بشر شد
بشر هر كار نيكويي كه بنمود
چرا در نزد تو ،شوريده تر شد
خدايا كار توگرعدل وصاف است
به نزد ما نه عدل ، دادگر شد
خدايا آدميزاد از چه كاري
توانسته به نزدت معتبـر2 شد
درخت طيبه3،كز طاعت ماست
چرا آدم زِ طاعت بي خبر شد
درخت طيبه ، آدم كدام است
كدام آدم ، درختش پُـر ثمر شد
بشـر افعـال نيـك آدميـزاد
درخت طيب و بارش شكر شد
به درياي فنا ، هر كس كه افتاد
زِ افعال نكـو ، زآنجـا بدر شد
زِ درياي فنا ، بـتوان برون رفت
به نزد حق ، هرآنكس ديده تر شد
خداونـدا مـرا ، خـود آفريـدي
مگر كار من از بهرت ضرر شد
طفيل4 هستي عشق تو هستم
چرا عشقت به من خون جگر شد
چنان پروانه از عشقـت بـسوزم
كه مرغ هستيَـم ،بي بال و پر شد
وجود و هستيـَم فيض تو مي بود
كجا از فيض تو ، بر من نظر شد
ره گمراهي آمد ، پيـش پايـم
كجا پايم در آنجا ، رهگذر شد
اگر از رأي خود ، هر كار كردم
چو با رأيت نشد، خاكم بسر شد
اگر كاري به فرمـان تو كردم
چرا دنيـا به كارم حيله گر شد
مـرا از روز اول گيج كردي
سرم از فكر كارَت ،گيج تر شد
به عيسي گفته بودي،حرف حق گفت
اسيـر ويليـام5 كينه ور شد
محمد(ص) را تو، پيغمبر نمودي
دچار مردمـان بـي بصـر6 شد
محمد(ص) آن علي را وليَش گفت
علي(ع) باشد ،چرا گفتن عمر شد
كجا حرف پيامبر(ص) بي اثر بود
چرا بر جانشينـي بـي اثـر شد
دیده تا خون نبارد بَرِ حق
در بـرِ حق کی تواند بشر شد
فیض حق مثل باران ببارد
فیض بخش همه بحر و بر شد
داد از آن مردم ابله کور
هر چه فیضش رسد کور تر شد
حسن هرجا سر از كارَت در آورد
همانجا جزء كارَت، كارگر شد
***
2- با اعتبار 3- حلال – پاكيزه 4- مهمان ناخوانده 5- پادشاه زمان حضرت عيسي 6- كور دل
حسن مصطفایی دهنوی
هزار افرین که خیلی زیبا وپر معنی
درود