دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر بهنام حیدری فخر
آخرین اشعار ناب بهنام حیدری فخر
|
« خاطره »
یک سبد خاطره آورده ام!
مثلِ سوغاتیِ نقل و کشمش
مثلِ یک شعر سپید
عطر خوبِ نذری
بوی سجاده ی سبزِ بی بی
آینه، شمعدانی هایی
رنگ و رو رفته!
دَرِ چوبی، که نعره میزد
موقع آمدن سرما
طاقچه، حوض، گلیم
یک انگشتری از جنس دعا
یا بخاری نفتی!
همه با هم خوبند
چشم و هم چشمی نیست
توی هر خانه درختی
سرکشیده به ثنا
رو به آسمان خدا
دخترک لی لی کن
پسری باچوبش
می کند اسب خیالی را هِی!
کاش بر می گشتند
آن همه خوبی ها
که نمیزد با خشم
آن مرد مدرن
بوق ماشینش را
به نشانی از فخر
تا نیاید به سراغش
کودک محتاجِ
پشت چراغ قرمز
که در فکرش نیست
جز دغدغه ی شامش!
شاعر :بهنام حیدری فخر
|
نقدها و نظرات
|
عرض ارادت و احترام خدمت شما استاد ارجمند ممنونم از لطف و حضور پر مهر شما بزرگوار شاد و سلامت و بهروز باشید گرامی | |
|
عرض ارادت خدمت شما بانوی هنرمند و فرهیخته ممنونم از حسن حضور شما شاد و سلامت و پیروز باشید گرامی | |
|
درود و سپاسی مجدد خدمت شما استاد ارجمند ممنونم از حسن توجه شما بزرگوار مانا و پایدار باشید گرامی | |
|
درود بر شما دوست هنرمند و فرهیخته از توجه و لطف و محبت شما سپاسگزارم،حضور سبزتان را ارج می نهم مانا و پایدار باشید گرامی | |
|
عرض ادب و احترام خدمت شما بانوی شاعر و ادیب ممنونم از حسن توجه و حضور شما شاد و سلامت و بهروز باشید گرامی | |
|
عرض ادب و احترام خدمت شما بانوی هنرمند و فرهیخته ممنونم از حضور پر مهر شما گرامی شاد و سلامت و تندرست باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
موفق باشید