يکشنبه ۲۷ آبان
خاطره شعری از رضا اعتمادی راد
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۵۳ شماره ثبت ۸۶۰۲۳
بازدید : ۳۸۸ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر رضا اعتمادی راد
آخرین اشعار ناب رضا اعتمادی راد
|
هر سال فراوانی
از چشم تو پیدا شد
از بس که تو شیرینی
این کنگره برپا شد
کاغذ ، قلمم را خورد
از بس که تمنا کرد
چیزی بنویس! این دل
ابزار مهیا کرد
ای خاطره ! کاری کن
یک لحظه مرورم کن
امشب گذری کوچک
بر شعر و شعورم کن
گلدانِ دلم خالیست
ای باغِ دلت پر گل !
ای خاطره رویش کن !
ای باغ پر از سنبل
یک شاخه نگاهت در
گلخانه ی ما کافیست
دستی ز عطوفت هم
برشانه ی ماکافیست
یادم نرود هرگز
آن گردش رویایی
آن مزه ی گیلاسی
آن طعم مربایی !
آن شب که رها بودیم
از دایره ی مهتاب
دستان تو در دستم ،
پاهای رها در آب
معراجِ دو چشمانت
آن غار حرا می خواست
گیسوی رها در باد
آغوش مرا می خواست
پرواز نمی کردم
جز دورِ سرت بانو!
از نورِ تو روشن بود
آن دور و برت بانو!
هر خنده ی شیرینت
یک عالمه ایمان بود
در ساکتِ چشمانت
دریاچه خروشان بود
حالا که تو خوابیدی
آرامی و خاموشی
این خاطره ها گم شد
در جیبِ فراموشی!
حالا که نمی خندی
حالا که نمی بینم
جز جای نگاهت در
دریاچه نمی بینم
در عرصه ی بی تابی
هر واژه ی من در بند
آن طبعِ شکیبا را
این فاصله ها کشتند
حالا که سکوتم را
در باد رها کردم
حالا گله از تقدیر
از روی خدا کردم
گفتم : " تو خدایی ! باش
اما نه بمیرانی
شش روز که خوشبختیم
تقدیر بگردانی !"
از لطفِ تو تنهایم
هر شب لبِ آن آبم
هر شب نمی آید
می گریم و بی تابم
هر ثانیه ام سالی است
از بس که خدا خوب است
در فاصله مخمورم
این دردِ خدا خوب است ...
رضا اعتمادی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
موفق باشید