سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        نوبهار آبی

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر عطر بنفش( نیمایی) نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۰ شماره ثبت ۸۵۶۶۰
          بازدید : ۹۱۲   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        فنجان فلسهای راوی رویای دیرپا
        نوشای هنجارهای ورع فریبایی فنا
        آدینه میتند ،
        به تن خاطرات شهر..
        آن بقعه های موجنگارنده ی غریب
        آن بوسه های برقع هفتاد سال دور..
        آن هدیه های شطح مهنا..
        .
        .
        .
        میخواهم آن تورا ..
        ای در دهان عقل خموشانه ،آرزو

        این اژدهای کوچک میرای سینه ات
        تا ناکجای عطر اساطیر مشرقی
        عین القضات ابری دریای عاشقیست..
        آه.....
        ای سِر در خفا!
        ای دوزخ بعید!
        بارانی سپید!
        این ظالمانه صامت چاووش چشمهام
        آشوبهای هوش پرندین نام توست...
        عریانترین خروش هماغوشی رها

        اکناف معبدان عدم ،
        غرق مریمست
        غرق اقاقیا..
        داوود بارگاه دنج غزلهای سال سی،
        میخواهم این تو را !

        این بیقرار ارتش گیسوی خونیم
        با شهوت گسیخته ی شب،طلوع کرد
        آن غمگزای گریه ی مستور ،بر رفست
        ،در بغض ناکجا ..
        می آیمت چنین، که بمیرانم این تو را ..
        ای نوبهار آبی آفاق رنگ رنگ
        ای لحن بیشکیب پراکنده -کبریا..

        من آن غریق کبودی پیراهن توام
        بیراهه ی مذاب بلوغست در رگم
        خاتون شرح گرمش دستان خسته ات
        آهوی جنگلان تب و سنگ مرمرم
        تاراج آتشین نوازنده ی بقا...
        چون خالکوب شانه ی غمگین آشنا
        -گیلاسهای برهنه ی آغشته ی توام-

        .
        .
        .
        گلریز باغ طاقت قربانیان تاک ، بگشا گره
        ز خنده ی کولیوشان نور
        ای جان حنجره !
        نای اریب دونده به هامون مرگ سرخ
        آمیختم به اشک، به خورشید کهربا..
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3