هوسِ کاشت و برداشت زده در سرِ من
بیل بر می دارم
می روم توی حیاط
می زنم باغچه را شخم کمی
و در آن می ریزم
یک سبد کودِ محبت
یک سبد مهر
و در آن می کارم
یک بغل پونه و ریحانه و رُز
و فقط عشق
فقط عشق به آن می تابم
و دگر هیچ.
کمی صبر
کمی صبر
کمی صبر که تا سیز شود محصولم.
بیست و یک روز گذشت
در دلم کرده جوانه
یک بغل عشق ،محبت ،ایمان
یک گُلِ ریحانه.
مادرم می گوید:
پسرم با گُلِ ریحانه مُدارا باید
تا که از عشق کُند سیرابت
تا که در سینه دهد مهمانت.
من به هر صبح به همراهِ نسیم
می کنم ناز تو را
و به آغوش کِشم
همهء جانِ تو را.
بِسِتانم سرِ صبح
زِ تو یک بوسهء داغ
و بگویم که تو را می خواهم ،
عاشقانه
صادقانه
از تهِ قلب بگویم
که تو را می خواهم.
و تو هر روز یکی غنچهء بشکفته نَهی در دلِ من
من شکوفا بشوم در دلِ تو
ما یکی روح شویم در تنِ هم.
زندگی وااای چه خوب است با تو
زندگی قند و نبات است با تو
عطرِ دستانِ تو را بو بکنم من هر روز
و به تکرار بگویم گُلِ من
دوستت دارم من
دوستت دارم من
دوستت دارم من.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
دستمریزاد