سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        شبِ عاشقی

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۵۶ شماره ثبت ۸۵۱۸۱
          بازدید : ۴۵۵   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        شبِ عاشقی
         
        خدا مثل همیشه داشت نگاه میکرد
        نگاهِ مهربان و زیبایش ،
        عشق وعاشقی را به نظمی ملیحانه ،
        بین عاشقانش پخش وپلا میکرد
        مثل نسیم بود نگاهش
        عاشق با خنکای نسیم اش، صفا میکرد
        کتابش که پُرازصوت دلنشین اش بود
        درآسمان خدایی اش، آزادانه پرواز میکرد
        حکمتش که بیحد بود
        درکهکشانهایش پَر میزد
        نغمه ها و طنین آهنگش،
        سبکبالانه پرواز میکرد
        ورقهای کتابش بالهایش بود
        آسمان ازشنیدن کلام خدا ،
        داشت با حَظّی وافر، حال میکرد
        و همچون گروهِ کُری ،
        دسته جمعی، دنیا را هم آواز میکرد
         
        پرنده ی کلام خدا نشست ،
        برسینه ی پاکِ پیامبر
        از شدت سنگینیِ ماورائی اش ،
        یکباره به خلسه رفت ،
        وجود معصومانه ی پیامبر
        ولی بازلبخندی ملیح ظاهر شد ،
        بر لبان و وجود دائماً آرام و، خندانِ پیامبر
        حرفهای خدا جاری شده بود ،
        درتک تک رگهایش
        خدایی شده بود
        تک تک مویرگ های پیامبر
         
        تازه شب شده بود
        فضا پرشده بود ،
        ازلطافتِ رنگینِ پروانه وارِیکعالمه پری
        فضا پرشد از پروازکبوتروارِ کبریایی و،
        یادواره‌های ولایی ولیّ
         
        بساطِ غم برچیده شد یکباره ازدنیا
        گریه بود !        ازغم نبود، ولی
        گریه ازخوشحالی بود وصفا
        مؤمنین گریه میکردند ،
        ناشی ازامید وانابه، ازهمه موجهای خطا وجفا
        خنده مثل لبخند بی صدا بود ، ولی
         
        آری شبِ قدر بود
        شبی که قدرش، قدرِ هشتاد سال بود
        پیامبر، قرآن را به سر گرفت ، تاجش بود
        بعد از او هر که مسلمان بود
        قرآنِ خدا ، والاترین فرمانش بود
        باید برچشم و سر می گذاشت ، امرخدا را مسلمان
        چون هم اوبود، راهنمای سعادت دو دنیای مسلمان
        البته نه فقط برای مسلمان ،
        برای همه ،  حتی غیرمسلمان
        دیگر ازسیل ملائک جای سوزن انداختن نبود
        دلهای مومنین با خضوع و خشوعی زیبا ،
        در حال نمازخواندن بود
        وجودِ مؤمنین ، تازه افطار کرده بود
         
        بر دست های مؤمنین، پُر بود دانه های تسبیح
        زبانِ حالشان بود دانه های تسبیح
        اسم خدا ودعا و انابه جاری بود، برلبان دانه های تسبیح
        بر دل و زبانِ مؤمنین ، ذکر جاری بود ،
        همچون دانه های تسبیح
         
        هریک از ملائک برای امری آمده بود
        هریک ازملائک تقدیر بنده ای را درآن سال
        همراه آورده بود
        امضاء تقدیرها با خداوند ملائکه بود
         
        لحظه های شب عاشقی، ارزشمندانه می گذشت ،
        تا مطلع فجررسید دیگر
        همه کروبیان آماده بودند بازگردند به آسمانشان
        ولی دل خوشحال بود که باز پای میگذارند ،
        برچشمان زمینیان ،  ولی درسالِ دیگر                    
         
        بهمن بیدقی 14/2/99
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۳۸
        درود جناب بیدقی گرامی
        بسیار زیبا و بجا ست
        طاعات و عبادات قبول
        التماس دعای فراوان دارم
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۴۳
        باسلام وعرض ادب آقای استکی بزرگوار
        سپاسگزارم
        طاعات و عبادات شما هم مقبول درگاه الهی
        محتاج دعا هستم گرانقدر
        ارسال پاسخ
        علیرضا خوشرو
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۱۴
        سلام....
        درود بر استاد بیدقی عزیز..
        بسیار زیبا بود....
        ......
        🌹
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۴:۰۹
        با سلام وعرض ادب واحترام آقای خوشرو بزرگوار
        باعث افتخارست حضور و همراهی و نظر شما
        سپاس بیکران دوست عزیز
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۱۴
        همیشه بهترین هارا در شعرای شما می خوانم
        قلمتان برقرارباشد
        هزاران
        درود بر شما
        شاعرواستاد بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۴۵
        باسلام وعرض احترام استاد بزرگوار
        همیشه لطف دارید
        سپاسگزارم از شما
        ارسال پاسخ
        محمد علی سلیمانی مقدم
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۲:۴۵
        درود بر شما
        🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۵:۳۲
        باسلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        مهدی شهبازی
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۱۰
        درود بر شما بسیارزیبا سرودید خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۵۸
        باسلام وعرض احترام بزرگوار
        سپاسگزارم از لطفتون
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2