سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        عشق. هر پسین روز

        شعری از

        روح انگیز امیدی فرح

        از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۹:۳۳ شماره ثبت ۸۵۰۱۴
          بازدید : ۴۲۰   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        عشق هر پسین روز 
        در محضر حضرت حافظ
         در نیمکت های 
        کلاس های حافظیه قرارِ
        ملاقات خصوصی دارد 
        سر ساعت در کلاس خصوصی حاضر  می شود
        و‌به تابلویی سرشار از ابیات طربناک و
        غزلیات عاشقانه و عارفانه خواجه با دقت می نگریست
        هر لحظه منتظر اتفاق غیر مترقبه ست
        که به جای استاد غزلیات به کلام شیوا 
        شروع کنند به خواندن و ساز زدن 
        وبا هجاها و آهنگ ها ی هر مصرع بیت 
        همهمه و شور و غوغایی بر پا کنند در کلاس
         

        حتی اسیران خاکش 
        که میزبان و میهمان اختصاصی 
         دایم حیاط و‌کلاس ها هستند
        به چشم  دل بارها دیده ام و همقدمشان شده ام 
        وبه پای  خاطره گویی و شعر خوانی و نجوای 
        ادیبان و عارفان و سالکان 
        و پادشاهان نشسته ام
        و‌چندین بار از سر مهر و الفت 
        آب و جارو می زدند و
        شکوفه بهار نارنج بر قدم مبارک میهمانان
         این بارگاه حضرت عشق
        اردو ی بهشت شیراز  فرش می کردند
        با زبانی مشترک بپای درختان نارنجش نشسته ام و بر صندلی داغ
        در زیر بازان  
        گفتمان طولانی 
        بین سکوت و تاریکی 
        ما دونفر با باران و خدا داشتیم 
        چه دلبری ها می کنند بر دل بیمارِ تب دار عشق 
        ز عطش این دو دلدار این دو بی قرار
        پله هایش دروازه  ورود بهشت است
        رهروانُش 
        راه باز گشتی  ندارند 
        مسیرگاهی یک طرفه است
        باید دل را بگذری و بروی
        عروج به ماوای ملکوت است 
         پیاده روهایش
         خلوتگاه عشاق بی پرواست 
        آب تنی در حوضچه ی آبی یش
        و طهارت وجود
        فریضه ناب است 
        سروهایش  
        غرورو ناز می فروشند 
        به سالکان راهش 
        ماه غروبش دلفریب و
        مهتابش ماه تمام 
        خورشید طلوعش شور انگیز و فرح بخش
        و درصلاة آفتاب ظهرش  
        حجره گا هش  سایه گستره 
        عاشقانِ خواجو ی راز  است
        سروده _ روح انگیزامیدی _ 
        فرح _ شیراز
        1399/2/17
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۷:۱۵
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۳۱
        با هزارن درود
        بر خلق چنین شعر زیبا وپر معنایی
        بسیار مستفیض شدم
        همیشه مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        احسان علومی
        پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۰:۳۴
        بسیار زیبا خندانک خندانک
        لیلا امریاس(پریسا)
        پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۲:۱۷
        زیبا بود
        درود بانو
        خندانک
        علیرضا خوشرو
        پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۳:۵۷
        سلام...
        درود بر استاد عزیزما...
        بسیار زیبا بود....
        ........
        🌹
        مهدی شهبازی
        پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۵:۱۴
        درود بر شما بسیار زیبا سرودید خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۹:۴۵
        سلام و درود .. خندانک خندانک خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۱:۲۱
        درود بر اینهمه احساس
        زنده باد بزرگوارم 🌹🌹🌹
        زینب بویری (خزان)
        جمعه ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۰۸
        درودمهربانو خندانک
        زیباست خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6