پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر سیده نسترن طالب زاده
آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده
|
توت فرنگیهای وحشی را
از میز صبحانه جمع میکنم..
بر بیرنگی لبهایم
نام زیبایت را میکشم
.
.
.
معصومانه در الیاف شب به خواب رفته ای...
.
.
.
من از قبیله ی زخمی پرندگانم
و رجعت برفخیز بالهایم
بوی باروت و پر میدهد
آبهای یخالود شمالگان را
در آوازهای ویرانم پنهان میکنم
ریشه هایم را به سفیدی یک شعر میکشم
و میرقصم
- تالار بولشوی در تورهای دامنم گم میشود-
.
.
.
تو رویای اسبنده ی آسمانی
پر از لاژورد
از آغوش
در میانه ی واپسین درساژ ..
شیهه میکشم
با ابر و خون
با قوهای ترومپت زن خاموش
-در عطر بوسه زای پیراهنت-
.
..
نوازشت میکنم
با نتهای گداخته ی انگشتانم..
با پاره های گرم الفبا
و صبح درون چشمهایت حل میشود..
من از لنف مه آلود دریا می آیم
به غلظت آفتاب چسبنده پیله میکنم
در کنار تو دراز میکشم وُ
میمیرم...
آه
میمیرم
و دلم میسوزد
از شراب مقدسی که در تنت جاریست
از عسلهای کویری بلیغ
وَ نان
وَ نهنگ..
.
.
.
پنجره را بیدار میکنم
تو را
بارها بوسیده ام
برای اینکه بدانی،
زندگی برای زندگیست...
پروانه های بسیاری از تو زاده خواهد شد
و در میان همه ی نقشه های غمگین
بندری کوچک
مرا به خود میخواند
|