فرقی نمی کند
در سه جلدم نامم چیست
اما برایم بی نهایت مهم است
زاده ی نقطه ی گربه نشان ِ
نقشه ی جهانم
وطن جانم. ایرانم
و می دانم
حیران و سرگردان
در وادی عشقم
گاهی چشمه سان
روان و شفاف
گذران در پستی و بلندی
زمین و زمانم
گسسته و پراکنده نیستم
پیوسته در جریان
هستیم
در اوج و فرود امواج دریا ی خروشان خلیج فارسم
گهی آیینه وار
سرشار از ایهام خیال توصیفم
بر معیار خلق و خوی
آدمیم
ترش مزه و شیرین طبع
و چو شیشه شکننده
و گر خدا بخواهد
در کنار سنگ زیسته ام
بارها
متداول مستدام مقاوم
همیشه
زمانی حافظه ای ضعیف دارم
خدا کند برگذشت ز بدیهای مردمان
فراموشی مطلق بگیرم .
به احتمال زیاد
الزایمر گرفته ام انگار
تا تو ندایم می دهی
فرح
خوبی کجایی
به تمنای خاطری
ریز ریز غش غش می خندم و
آهسته
با نگاه زیر چشمی جواب می دهم
تا تو هستی
ای تمام وجودم
عالیم و تا ابد فراموش نمی کنم
خاطرات همراهی ترا
اکثرا صبورم
اما غر غر لنده هم می دهم
و تند ی طعم فلفل هم
در چاشنی های شاعر مسلکم
پیدا می شود
هراز گاهی
با بهانه گیری های زنانه
به زبان بی زبانی
حتی با نگاه ی فریاد
در سکوت اعتراف می کنم
خیلی دوستت دارم
جالب تر اینکه
حا ضر به مرگِ خویشتنم
و ابدا به فکر
آزار خلق خدا نبوده ونیستم .
بسیار الطاف رنگارنگ
ز نیش گزنده کاکتوس و علف های هرز دیده ام
ولی به مقوله ی به خار نشاندن
و دل آزاری بنی و بشری
ثانیه ای نیاندیشم
گل نیلوفریم
که در مرداب هم روئیدم و
زیستم
های و هوی
دور شوید ز ماوا بسیار داشتم
تا بخواهید
آخر علاقه ی وافری به
نوشتن ز دردهای پنهان
قصه های ناگفته دارم
و همیشه به شکار ذهن ِ
سرشار این گنجینه ی سرم
به جستجوی راهکردهای
جدیدتر می روم
خلاصه باید حسابی به
تکاندن حال احسن تری
احوال بهتری بپردازم
راستی یک اخلاق خوبی که دارم
این است که
عاشق خدایم
که باید بیش بیش تر شود
یک ضد و بندی و
رضایت مطلقی
ز رضای او دارم
همین کافیست
که اعتماد به نفس مضایفی ز
محبت بی دریغ کائنات داشته باشم
و همین دوستت دارم ها
یعنی شکرت
که تو را دارم .
آدمی معمولیم
سروده ی _ روح انگیز ( فرح ) امیدی _ شیراز
1398/ 1/6