يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر ابراهیم صفری (ساقی)
آخرین اشعار ناب ابراهیم صفری (ساقی)
|
غمگین و تنهایم ، افسرده و بیمار
رنجور و دل خسته ، دلگیر و پر غصه
دانی که جرمم چیست ؟
از چه گرفتارم ؟
من خود نمیدانم
از درد می نالم
گاهی نگاهی غم ، از پشت این لبخند
هی می زند چشمک
بر درد و غمهایم
گه می زند لبخند گه می کشد ناله
گویی که او درد است !
یا خود دوای درد ؟
روزی ز در آمد
گل خوشبوی و رنگارنگ
تن پر عطر و خوشبویش
نفس در سینه میکرد حبس
بگفتم ای گل زیبا
چه خوشبو و چه زیبایی
بگفتا من به تنهایی نیم خوشبو و خوش منظر
که دارم حافظی زیبا ،
مرا در امنیت خواند
همیشه شادمان خواهد
محافظ باشد او گل را
به هر جا و به هر حالت
که کار او نگهبانی ست
و نامش هم اگر خواهی
همان خار است و خار است و همان خار
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.