من هستم و فشارش بغضی سخت در گلویم و تبی که می سوزاند وجودم را....
من هستم و وداعی سرد با خاطراتم...
پاهایی که سست شده اند و راهی که محروم است از عبور قدمهایم...
دلم شکسته!اما باید بروم...
با همین خستگی و پاهایی که برای راه رفتن به دنبال عصایی هستند...
باید بروم زیر سقف آسمان...
و نزد خدایی که نگاهم میکند از آن بالا...
باید بروم تا حرم دیگر راهی نمانده ...
حالا من هستم و یک گنبد طلایی که چشمک میزند از دور....
راه حرم را کرده ام پیدا....
همان نور را دنبال میکنم و می رسم به مقصود....
حالا من هستم و حرم آقا....
بغضی که می ترکد...
اشکهایی که می ریزد...
و دلی که تنگ و بی تاب است....
بی تابی من نیست فقط مال امروز.....
حالا من هستم و امام رضا(ع) ...
و یک دنیا حرف نگفته.....
و دو چشم خیس و بارانی که نذر آقا کرده ام....
درود بر شما خانم حسینی عزیز بسیار عالی بود و دلنشین درود به استادحسینی گرانقدر ممنون از اشتراک این دلنوشته ی زیبایی هر دو هنرمند مستدام یا اما رضا (ع )🌹
آینه ها تمام قوانین را می شکنند هرچه پشت تظاهرهایم دارم،رو میکنند و عاقبتم را باز سزاوار میشوم! این تمام جبهه ای ایست که برای خود گرفته ام که به سادگیِ دستان آینه ها،خراب میشود ...! .. شعری بس لبریز و غنی را میهمان بودم؛درود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای سروبالای سهی کز صورت حال آگهی وز هر که در عالم بهی ما نیز هم بد نیستیم
گفتی به رنگ من گلی هرگز نبیند بلبلی آری نکو گفتی ولی ما نیز هم بد نیستیم ـــــــــــــــــــــــــــــ ( اول اردیبهشت زاد روز خداوند گار سخن سعدی را گرامی میداریم )
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
یا امام غریب