چهارشنبه ۱۶ آبان
محو لبخند خدا شعری از فاطمه عطارزاده
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۹:۵۷ شماره ثبت ۸۳۹۰۲
بازدید : ۶۴۰ | نظرات : ۲۸
|
آخرین اشعار ناب فاطمه عطارزاده
|
عطش عشق فراوان دارم
عشق بوسه ی ناب
عطش گرم هم آغوشی به اندازه ی عمر
عطش همهمه ی شعله ی دل
و سکوت نگه آینه ها
به موازات رهاییدن او
ز تمام گنه فاصله ها
محو لبخند خدا نیمه شبی
بهر سودای هوس بر تن ما
چه خیالی ز سرم گشت جدا
هرچه از عاطفه و ایمان بود
چو تمنای حضور نگهش
به بهار بوسه بر لبهای او، گشت رها
او دو بازوی مرا چسبیده
و نگاهی به سراپای تنم
که بقا بی تو مرا هست بلا
مگذاری که در آن جان بدهم
من هم از حزن گلوگاه بمش
خیره گشتم به فراسوی زوال
دست بردم به دو چشمان ترش
گفتم افسانه چو ناز نگهش
:عشق باید که تورا چاره کند
و اگر کوهکنی، بنده و دیوانه کند
و اگر مجنونی، پشت به کاشانه کند
و اگر همچو منی، شکوه ی مستانه کند
محو لبخند خدا نیمه شبی
بهر سودای هوس بر تن ما
چه خیالی ز سرم گشت جدا
تن مردانه ی او مال من است
سهم پروانه ی او بال من است
زن دردانه ی او نام من است
عشق باید که تورا چاره کند
این چنین زار به میخانه کند
که اگر وهم نخواهی و خیال
بایدش صبر به پیمانه کند
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.