سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        پاره دلم نازک دل نارنجی پوشم را به غیر از تو به که بسپارم

        شعری از

        روح انگیز امیدی فرح

        از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۴۰ شماره ثبت ۸۳۷۶۵
          بازدید : ۵۰۹   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ‍ ‍ ‍ پاره ی دلم 
        نازک دل ِ نارنجی پوشم 
         را به غیراز تو
         به که
        بسپارم 
        که هوای سرنوشت 
        جگر گوشه اش را 
        اینقدر مهربانه و عاشقانه داشته باشد
        گاهی نیز ز سر شیطنت و حسادت 
        اجزای دیگر بدنم 
        دست و پاهایم  
        نیشگونی از دل کباب شده ی
        عشقم می گیرند و
         تا جیغش را در نیاورند 
        دست از سرش برنمی دارند 
        آخر سر غائله به غش 
        غش خندیدن پاره های تنم 
        ختم به خیر می شود 
        وای اگر پای سر و چشم و دهان 
        و شاخ و شانه کشیدن 
        تنه زدن به هم به میدان کارزار 
        باز شود
        که واویلاست 
        صحنه ی حماسه سرایی 
        بر پاست
        هیاهویی می شود دیدنی 
        با
        نمایشنامه ای بدیع
        هیجانشان فوران می زد 
        ز سر غرور ِ
         این قداره کشان صاحب ادعا
        بر سر تصاحب و تملک امتیازات ناز بانو دل
        رقابتی ست بی همتا بین 
        اینانِ
        آنان
        آشنا.  نا آشنا
        به سر و صورت هم می تازند 
        با گرز زبان 
        ناوک مژگان 
        طاق خم ابروی دل 
        به ثانیه ای می بازند و
        آتش بس که اعلام شد 
        تازه اطاق مشاوره و
        میز داوری و میانجیگری 
        بزرگترها دایر می شود
        طرفین دعوا 
        همچو طفلان معصوم و کمی شرور
         سر به زیر  ز شرم این هیاهو
        می نشینند به اعتراض  
        که تقصیر دل بود نه دست ما .
        ناز بانو دل مات زده می نگریست
           
        فلک زده دل 
        محبوب بودن تاوان سنگینی  دارد 
        صبور باش 
        و آنان حریص و گرسنه  و زیاده خواه 
        در این زمانه بی انصاف می تاختند
        پیش می آید اختلاف
        درست می شود با تحمل و حوصله
        طرح دعواها شد 
        مشاوره های خانوادگی صورت گرفت 
        و توپ و تشرها. زده شد 
         تعهدها زطرفین دعوا 
        گرفته خواهد شد
         آیا 
        هنوز روزنه یی کور سویی 
        به تابش روشنایی روز
        پیدا می شود
         دوئل ها نبردهای عاطفی و عاشقانه 
        با طرح پیشنهادهایی پایان گرفت 
        و همگی در کنار هم 
        به زیستی مسالمت آمیز دعوت  شدند
        دنیای عاشقانه ی ادبی ما 
        تفاوت نظرها بسیار دیده. 
        لیکن با سرور و شادی در کنار همدگر
         با استقامت وصف ناپذیری خواستیم و توانستیم   به 
        خوب زیستن و خوب دیدن 
        و با سرور و شادی باز هم 
        در کنار همدگر دوام آوردند 
        استقامت کردند در
        تلاطم طوفان ها 
         با  نوید آمدن خورشید 
         در ساحل ارام دریاها 
        در هوای تفت زده.
        درخشش بی بدیل مهتاب
        طلوع با شکوه ی خورشید 
        را به نظاره نشسته اند 
        نکته ها آموخته ایم 
        ز پیچش زلف ِ ریخته شده
        بر رخ ِما ه گونه ی ناز بانو
        آیا هنوز هم 
        می توان گفت 
         زشریان  زندگی سازه
        رود 
        نیست  جریانی جاری تر
        رونده ای خزنده ای
        برتر
        پس
        به گوش به هوش و ذهن بسپارید 
        بنویسید با خط زیبا
         بر برگ ها درختان 
        دیوارها دروازه های شهر ها
        در پیکره ی وجود هر جنبنده ای 
        که خواهان عشق و تکامل 
        و پیروزیست
        زندگی تا ابد جاریست
        حالا دیدی
         به چه  دلیل بیرونی
         چه 
        سبب های درونی
         دل ِناز دانه ی
        دُر دانه ام را به هیچ 
        صاحب ادعایی 
        به غیر از تو  نسپرده ام
        هرگز  هرگز
        نوشته ی _ روح انگیز 
        ( فرح ) امیدی - شیراز 
        دوشنبه 1399/1/18
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۵۹
        زیبا و جالب بود
        طولانی
        آهنگ عمودی؟ خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۹ فروردين ۱۳۹۹ ۲۱:۵۷
        شعرتان لبریزاست از شورو شیدایی
        لطیف اندیشه ای دارید
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۱۰
        درود ها خندانک خندانک خندانک
        روح انگیز امیدی فرح
        چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۵۰
        عرض ادب و احترام
        بزرگواران و استادان گرانسنگ

        راهنمایی بفرمایید
        سپاسگزارم

        فرح امیدی - شیراز. 1399/2/20
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ ۱۲:۰۸
        درود بر بانوی ادیب
        دلنوشته هاتون ماندگار
        🌹🌹🌹
        حمیدنوری(احمد)
        چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۴۸
        درود بانوی گرامی
        زیباست دست مریزاد خندانک خندانک
        روح انگیز امیدی فرح
        چهارشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۹ ۲۰:۰۴
        درود
        یا مولا
        دریاب ما را
        دعای خیر خوبان عالم پشت و پناه ی تندرستی
        تمام مردم عالم
        ارادتمندم
        روح انگیز امیدی - فرح. شیراز
        1399/1/20

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3