پاره ی دلم
نازک دل ِ نارنجی پوشم
را به غیراز تو
به که
بسپارم
که هوای سرنوشت
جگر گوشه اش را
اینقدر مهربانه و عاشقانه داشته باشد
گاهی نیز ز سر شیطنت و حسادت
اجزای دیگر بدنم
دست و پاهایم
نیشگونی از دل کباب شده ی
عشقم می گیرند و
تا جیغش را در نیاورند
دست از سرش برنمی دارند
آخر سر غائله به غش
غش خندیدن پاره های تنم
ختم به خیر می شود
وای اگر پای سر و چشم و دهان
و شاخ و شانه کشیدن
تنه زدن به هم به میدان کارزار
باز شود
که واویلاست
صحنه ی حماسه سرایی
بر پاست
هیاهویی می شود دیدنی
با
نمایشنامه ای بدیع
هیجانشان فوران می زد
ز سر غرور ِ
این قداره کشان صاحب ادعا
بر سر تصاحب و تملک امتیازات ناز بانو دل
رقابتی ست بی همتا بین
اینانِ
آنان
آشنا. نا آشنا
به سر و صورت هم می تازند
با گرز زبان
ناوک مژگان
طاق خم ابروی دل
به ثانیه ای می بازند و
آتش بس که اعلام شد
تازه اطاق مشاوره و
میز داوری و میانجیگری
بزرگترها دایر می شود
طرفین دعوا
همچو طفلان معصوم و کمی شرور
سر به زیر ز شرم این هیاهو
می نشینند به اعتراض
که تقصیر دل بود نه دست ما .
ناز بانو دل مات زده می نگریست
فلک زده دل
محبوب بودن تاوان سنگینی دارد
صبور باش
و آنان حریص و گرسنه و زیاده خواه
در این زمانه بی انصاف می تاختند
پیش می آید اختلاف
درست می شود با تحمل و حوصله
طرح دعواها شد
مشاوره های خانوادگی صورت گرفت
و توپ و تشرها. زده شد
تعهدها زطرفین دعوا
گرفته خواهد شد
آیا
هنوز روزنه یی کور سویی
به تابش روشنایی روز
پیدا می شود
دوئل ها نبردهای عاطفی و عاشقانه
با طرح پیشنهادهایی پایان گرفت
و همگی در کنار هم
به زیستی مسالمت آمیز دعوت شدند
دنیای عاشقانه ی ادبی ما
تفاوت نظرها بسیار دیده.
لیکن با سرور و شادی در کنار همدگر
با استقامت وصف ناپذیری خواستیم و توانستیم به
خوب زیستن و خوب دیدن
و با سرور و شادی باز هم
در کنار همدگر دوام آوردند
استقامت کردند در
تلاطم طوفان ها
با نوید آمدن خورشید
در ساحل ارام دریاها
در هوای تفت زده.
درخشش بی بدیل مهتاب
طلوع با شکوه ی خورشید
را به نظاره نشسته اند
نکته ها آموخته ایم
ز پیچش زلف ِ ریخته شده
بر رخ ِما ه گونه ی ناز بانو
آیا هنوز هم
می توان گفت
زشریان زندگی سازه
رود
نیست جریانی جاری تر
رونده ای خزنده ای
برتر
پس
به گوش به هوش و ذهن بسپارید
بنویسید با خط زیبا
بر برگ ها درختان
دیوارها دروازه های شهر ها
در پیکره ی وجود هر جنبنده ای
که خواهان عشق و تکامل
و پیروزیست
زندگی تا ابد جاریست
حالا دیدی
به چه دلیل بیرونی
چه
سبب های درونی
دل ِناز دانه ی
دُر دانه ام را به هیچ
صاحب ادعایی
به غیر از تو نسپرده ام
هرگز هرگز
نوشته ی _ روح انگیز
( فرح ) امیدی - شیراز
دوشنبه 1399/1/18
طولانی
آهنگ عمودی؟