الا ای مردمان پاک ایران
کـنام نامیان خاک دلیران
تو ای پیـر و جـوان آریـائی
که از ملک خدیوان خدائی
دمی من گوش جانت وام خواهم
دو سوی دیدگــانــت تـام خواهم
بگویم بهرت از اقلــیم رنگـین
چگونه تار شــد از ریـم ننگین
بخوان این مثنوی را هر کجایی
ببین بــودی کجـا ایــدر کجایی
مگو حرفت به حق فرسوده باشد
کلـامـت مـاسبق بیـهـــوده باشد
وطن همواره آن مـهد مدیـن است
شهیر شاعران شهر شهین است
سرای حاکمـی سخّامنش مـیــر
شهنشه کوروش هخّامنش شیر
که اندر عدل او عادل ترین بود
به گاه رزم او بـادل ترین بود
که بر اورنگ به به بهترین شـاه
چه در فرهنگ وه آگه ترین جاه
در عهد یــزدگرد سـوم آسـان
فنا شد تاج وتخت قوم ساسان
دگر بخت از دیارم رخــت بر بست
کمر بر مرگ دارم سخت تر بست
به ناگه سوی ما شد بهر پیکار
سپاه گــشـنـگان اشـرار ِطرّار
همان جُرثـومۀ اعــراب آری
خزان جهل و استعراب آری
قمر غـرّید و از غم فار گردید
فلک فامش ز ماتم قار گردید
همه دشت و کویرش لاله گون شد
خلـیج پارسـش دریـــای خـون شد
عربها جمـله مردان خــون نمودند
ز خون سنگ آسیا گردون نمودند
و هر زن را که بی سر جُسـت تازی
ز شهوت کرد بی مــر دســت یازی
چو خون با خون ما آمیخــت افسوس
خزان شد بار دانش ریخت محسوس
کتب را جملگی آتش به بر زد
نهـال علــم را با تش تبــر زد
صفا و پارسایی گور کردند
جفا و ژاژخایی جور کردند
خــرد در بنـد جهل جاهلان شد
جهالت از کــران تا بیـکران شد
دریغـا ملک چون خُلدِ برین مُرد
عرب خاکم سعیرِ سافلین بُرد
------------------------------------------------------------------------------------------
جرثومه ؛ فساد، مایه تباهی
استعراب ؛ غیرعربی را عربی کردن ، عرب مآب گشتن
خلد برین ؛ بهشت
سعیر ؛ دوزخ
سافلین ؛ پایین ترین زندگانی ، پایین و پست ، نقیض عالی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.