دوشنبه ۵ آذر
اسرار عشق شعری از مرسل علیپور
از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۱۰ شماره ثبت ۸۳۶۰۷
بازدید : ۳۶۵ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب مرسل علیپور
|
رخت میبندم از این شهر پر از افسردگی
در نبودت مانده ام در غصّه و دل مردگی
.
همچو دریای خروشانم ولی بی ساحلم
پس ندانستی چه کرده عشق تو با این دلم
.
در عجب ماندم من از اسرار عشق و عاشقی
عشق،چون دریا و عاشق هم به سان قایقی
.
در به در در کوچه ها در جستجوی کوی تو
میروم یک لحظه شاید من ببینم روی تو
.
عشق،با بودن کنارت در وجودم زنده شد
در حضورت نیمه شب،مهتاب هم شرمنده شد
.
دوی از نزد دل، اما باز هم یاد تواَم
در وجودم از محبت های عشق تو پُرَم
.
سهم من از عشق تو شد خاطرات ماندگار
باختم در بازیِ پُر پیچ و تاب روزگار
.
آرزو شد خاطراتم،با تو در آن روزها
همدمم هستند با من،در غم و در سوزها
.
بی تو معنایی ندارد واژه ی عشق و جنون
از زمان رفتنت در ماتم هستم تا کنون
.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دوری؟