تركيب بند
سيدمحمدطباطبايي/ مسكين تهراني
توبه كردم كه دگر محو جمالت نشوم
من اسير تو و آن چشم خمارت نشوم
به هوس غافل در بوس و كنارت نشوم
صيد شاهين تو چون كبك شكارت نشوم
دست خود داغ كنم عاشق زارت نشوم
اين همه جور تو كردي همه بر بادكنم
تا ابد از تو و از عشق تو فرياد كنم
من اسير تو شدم باز به ترفند دگر
طره زلف تو انداخت مرا بند دگر
دل من مست لب تو به شكر خند دگر
چو مگس جلب شدم باز به يك قند دگر
گرچه آن پير رهم داد دو صد پند دگر
تو مرا باز به يك غمزه اسيرم كردي
موي چون برف شد از غصه تو پيرم كردي
همچو يوسف كه فتاده به ته چاه توام
چون گدايي سر كوي و گذر و راه توام
به اميد كَرَم و بخشش درگاه توام
من نگهبان درِ خيمه و خرگاه توام
يا چو منصور انالحق زده از جاه توام
عاقبت يار تو ما را به سَرِ دار كشي
دل سودا زده ام را تو به بازار كشي
رسم عاشق كُشي ات رسم جوانمردان نيست
غنچه گر لب نگشايد كه گل خندان نيست
گر صله شَه نَدَهد جاي هنرمندان نيست
جاي هر مست كه در ميكده با رِندان نيست
عشق در بَند كند ليك غُل و زندان نيست
من ''مِسكين'' كه كنون در غُل و زنجير شدم
طوق عشق است كه در بَردِگيت پير شدم
سيدمحمدطباطبايي
بسیار زیبا و دلنشین بود