يکشنبه ۲ دی
عید شعری از محمدصدوقی
از دفتر مثلا شعر نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۹ شماره ثبت ۸۲۸۳۱
بازدید : ۷۵۴ | نظرات : ۲۴
|
آخرین اشعار ناب محمدصدوقی
|
توی بهت وسکوت یک خانه
که شب از پنجره فرو میریخت
ماه بر زلف دختری تنها
گل مو از ستاره می آویخت
مادری دانه های اشکش را
در دل خاطرات نخ می کرد
چای میریخت، فکر فردا بود
فکر میکرد و چای یخ می کرد
زیر لب زمزمه به هم می بافت
گرم میشد نگاه معصومش
تبری مثل صاعقه می خورد
به تن خواب های موهومش
پدری می شکست پنهانی
شکل یک بغض در گلو مانده
می رسد نو بهار از راه و
دخترش شعر عید را خوانده
فکر می کرد با خودش ای کاش
توی تقویم ها بهار نبود
یا اگر بود مادر وپدری
پیش فرزند شرمسار نبود
#محمدصدوقی
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاسگزارم سال خوبی داشته باشید وسال نو مبارک | |
|
سپاسگزارم وتشکر از پشتیبانان کشتی شعر ناب | |
|
سپاسگزارم جناب انصاری سال نو مبارک | |
|
سپاسگزارم جناب اسماعیلی سال نو شما هم مبارک | |
|
سپاسگزارم جناب رفیعی | |
|
سپاسگزارم سال نو شما هم مبارک | |
|
سپاسگزارم بانو سال نو مبارک | |
|
سپاسگزارم | |
|
سپاسگزارم وسال نو مبارک | |
|
سپاسگزارم جناب مزینانی عید شما هم مبارک | |
|
سپاسگزارم بانو سال نو مبارک | |
|
سپاسگزارم بانو | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عیدتان مبارک
سال خوبی را برایتان آرزو میکنم