سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شکلات داغ

        شعری از

        سامان سلطانیان

        از دفتر فصل تو نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۴۷ شماره ثبت ۸۲۳۵۸
          بازدید : ۷۲۱   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        تا پایان زمستانم
        قطره اشکی مانده
        که سخت لجاجت می کند
        با بغض پاییزی اش.
        ولی اگر نباشی،
        اگر سرفه کنی،
        اگر تب دار شود تنت
        اگر بیمار شود نگاهت
        اگر نسیم صدایت بلرزد،
        من با کدامین بغض فروخورده ام
        باز نشکنم،
        تابستان که نیست،
        باز جاده و شب را
        با بغل بغل شعر به هم ببافم و
        تو فقط بخندی و
        من باز،
        تمام نگاهم
        تحسین تو باشد و تو
        بیرحم و تلخ وای بخندی.
        زمستانی است،
        که بهارش گره خورده
        به انتقام تبدار گوشه های
        خلوت خانه
        هر خراش سرفه ای
        با کابوس نبودنت
        به زنجیر می کشد مرا،
        کاش آنقدر تلخ نبودی،
        کاش تقاصم نمی شدی،
        آی،
        کاش مرا به خودم حواله نمی دادی،
        طوفانی و سکوتت شلاق می کشد
        بر صورتم،
        چنان نسیم نگاهت یخ زده،
        که من شده ام نفرین خودم،
        می روم،
        می میرم و می روم،
        ولی تو هنوز تلخی،
        نمی دانی، به
        آن نگاه جادو شده ات قسم
        نمی دانی،
        چه تقاصی شدی،
        که از خودم هر لحظه می گیرم،
        نفرین یک روز نبودنت،
        به تمام لحظه های بودنت،
        درد را تکفیر می کند،
        نگذار به داغ دلم،
        حواله ات کنم،
        می شکنی،
        من با نگاهت،
        مست ترین هوشیار زمینم،
        من با نسیم صدایت،
        رهاترین تکرار واژه عشقم،
        تلخم نکن،
        تو همان نسیم آرام باش،
        طوفان نکن،
        تلخ تر هم نشو،
        بگذارحالا که
        قربانی نگاهت شده ام،
        درد یک لحظه نبودنت را
        نمیرم،
        به نگاهت قسم،
        این تقاص تلخ
        که تو از خودم شدی
        با تمام گناهان نکرده ام
        هم برابر نیست،
        کاش می دانستی،
        سالها واژه به واژه،
        دنبال عشق می گشتم،
        ولی تو شدی،
        تمام تقاص
        عاشقی این سالها،
        درد دارم،
        درد تو را دارم،
        و تو درد تقاص دادن من،
        تو بیرحم نیستی،
        تلخی،
        مثل شکلات های داغ تلخ،
        و من که از بد حادثه
        عاشق طعم تلخ شکلات های داغم،
        می بینی،
        نه،
        نه می بینی،
        نه می دانی،
        که چه میکشم،
        از نبود طعم تلخ حرفهایت،
        راستی
        شکلات داغ تلخ هم
        فال دارد.


        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۲۷
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و طولانی بود خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۳۷
        کاش می دانستی
        سالها واژه به واژه
        دنبال عشق می گشتم...
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما خندانک
        سپیداری بلند و پراحساس خندانک
        با هر طلوعت
        آوندهای خشکیده را
        حس حیات پر می کند
        و درونم از شوق بوییدنی آکنده می شود
        شوق بوییدنی که شاید
        شوق بوییدن قلبی ست
        اما تو ای رهسپار راههای سرسبز
        بی آشنایی ام خواهی گذشت
        کاش مجال بوییدن بود
        کاش مجال واژه یافتن و راز گفتن بود
        و کاش اشکهایم را
        شب از تو پنهان نمی کرد... (م. فریاد)

        در پناه حق باشید خندانک
        سامان سلطانیان
        سامان سلطانیان
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۵۳
        خندانک سلامت و برقرار باشید.
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۲۸
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۴۱
        درود شاعر گرامی
        زیبا سروده اید
        سامان سلطانیان
        سامان سلطانیان
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۵۹
        سپاسی بی پایان. خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۴۹
        کاش آتقدر تلخ نبودی ....
        درود گرامی
        مانا باشید با مهر
        سامان سلطانیان
        سامان سلطانیان
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۰۶
        حضورتان سبز خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی سالوند (مهدی)
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۲۴
        درود
        احسنت
        خندانک خندانک
        سامان سلطانیان
        سامان سلطانیان
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۰۷
        برقرار باشید. خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۳۰
        سلام :
        بسیار زیبا خواندمتان عزیز
        درود بر شما ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . خندانک
        دفترِ گل واژه درطوفانِ باد از دست رفت
        با ورود لشکرِ غـم شعرِ شاد از دست رفت

        کشورِجم را سراسر جهل و بدبختی گرفت
        بستر اندیشه درعلم و سواد از دست رفت

        از همان روزی کـه آقـایِ ریا شـد شیخ شهر
        در میـان نـوجـوانان اعتـقاد از دسـت رفت

        بس کـه بــر منبـر بگـویـد از جهـان آخـرت
        معنی آسایش ِ بعد از معــاد از دست رفت -------علی قیصری
        امیر علی علیزاده ( الف سکوت)
        سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۱۳:۴۴
        با درود خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۲۲
        💫درود
        بسیار
        عاااااا ااالی
        و زیبااااا💫💫💫💫💫💫💫💫💫
        💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
        💫💫♥️♥️♥️💫💫💫♥️♥️♥️💫💫
        💫♥️♥️♥️♥️♥️💫♥️♥️♥️♥️♥️💫
        💫♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️💫
        💫♥️♥️ 💔 💔 💔💔💔♥️♥️♥️💫
        💫💫♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️💫💫
        💫💫💫♥️♥️♥️♥️♥️♥️♥️💫💫💫
        💫💫💫💫♥️♥️♥️♥️♥️💫💫💫💫
        💫💫💫💫💫♥️♥️♥️💫💫💫💫💫
        💫💫💫💫💫💫♥️💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6