سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        گذشتن

        شعری از

        نوید خوشنام

        از دفتر شعرناب نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۱۳ شماره ثبت ۸۲۳۱۲
          بازدید : ۴۰۵   |    نظرات : ۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نوید خوشنام

        باید گذشت. باید رد شد، عبور کرد، زیر گرفت، سوزاند، خاکستر کرد، به باد و به دریا داد.
        باید، کویر شد با کائنات. که از دردِ تشنگی منت هیچ ابرِ بارانی را نکشید.
        باید در اوج نیاز به "بودنِ یک سوم شخص مفرد" دیگر نخواست وجودِ مجازی و منحوس و یک بام و دوهوای  یک مجسمه سنگی موسوم به معشوق را که از صنفِ پرتراکمِ معشوقکان، فقط زیبائی هایی مصنوعی قرض گرفته که دوامش به دوری از یک نخود پنبه الکی بند است. همان آرمان بانوی مطلقِ شعرها و داستان ها و فیلمها، که شب ها قبل از چشم بستن, غرق در عَرقِ بی حیاییِ خود در آینه رخسار خود را چشم میدوزد و انحنای مکانیکیِ صورت زنانه خود را چون تورِ ماهیگیریِ بعد از شکار تمیز میکند برای به بند کشیدن زیبائی های درونیِ یک مرد در شکارِ فردا.
        یک مرد!
        پدرم آن سالها فرزندش را نصیحت میکرد که پسرم! به دیوار دل ببند و به زن ها نه! که دیوار اگر پشتت را خالی کرد، سنگ است و ساروج، نهایت دستت میخراشد، سرت میشکند، و اگر زنی پشتت را خالی کرد، دلت، روحت، غرورت، تمام هستی ات خرد میشود. 
        و مردی که بشکند سنگی میشود سرد و سخت که نه میخندد و نه میگرید. بی تفاوت میشود؛ و این یعنی فاجعه. فاجعه، مردیست که از دلدادگی میترسد.
        پدرم میگفت و من بچگانه، احمقانه لبخند میزدم! که پدر، این اشک ها که میبینی
        نشانه ی عشقی اهوراییست! ندیده ای چشمه هایی که از کوه بیرون میزنند نرم و صاف میکنند سخت ترین صخره ها را؟
        راستش، تازه فهمیده ام که چه معرکه، دروغ میگویند؛ و من چه معرکه دلم را فریب میدادم.
        بیچاره پیر پروانه ی تازه از پیله بیرون آمده ای، که روی گلهای مصنوعی بالهایش را تکان میدهد.
         

        نوید خوشنام جمعه 8 خرداد 94
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۱۹
        درود بزرگوار خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۵۷
        سلام :

        بسیار عالی
        درود بر شما
        روز پدر مبارکتان باد
        . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خندانک خندانک خندانک
        دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
        تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی ... سعدی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5