دوشنبه ۳ دی
گذشتن شعری از نوید خوشنام
از دفتر شعرناب نوع شعر افراغ اندیشه
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۱۳ شماره ثبت ۸۲۳۱۲
بازدید : ۴۰۵ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب نوید خوشنام
|
باید گذشت. باید رد شد، عبور کرد، زیر گرفت، سوزاند، خاکستر کرد، به باد و به دریا داد.
باید، کویر شد با کائنات. که از دردِ تشنگی منت هیچ ابرِ بارانی را نکشید.
باید در اوج نیاز به "بودنِ یک سوم شخص مفرد" دیگر نخواست وجودِ مجازی و منحوس و یک بام و دوهوای یک مجسمه سنگی موسوم به معشوق را که از صنفِ پرتراکمِ معشوقکان، فقط زیبائی هایی مصنوعی قرض گرفته که دوامش به دوری از یک نخود پنبه الکی بند است. همان آرمان بانوی مطلقِ شعرها و داستان ها و فیلمها، که شب ها قبل از چشم بستن, غرق در عَرقِ بی حیاییِ خود در آینه رخسار خود را چشم میدوزد و انحنای مکانیکیِ صورت زنانه خود را چون تورِ ماهیگیریِ بعد از شکار تمیز میکند برای به بند کشیدن زیبائی های درونیِ یک مرد در شکارِ فردا.
یک مرد!
پدرم آن سالها فرزندش را نصیحت میکرد که پسرم! به دیوار دل ببند و به زن ها نه! که دیوار اگر پشتت را خالی کرد، سنگ است و ساروج، نهایت دستت میخراشد، سرت میشکند، و اگر زنی پشتت را خالی کرد، دلت، روحت، غرورت، تمام هستی ات خرد میشود. و مردی که بشکند سنگی میشود سرد و سخت که نه میخندد و نه میگرید. بی تفاوت میشود؛ و این یعنی فاجعه. فاجعه، مردیست که از دلدادگی میترسد.
پدرم میگفت و من بچگانه، احمقانه لبخند میزدم! که پدر، این اشک ها که میبینی
نشانه ی عشقی اهوراییست! ندیده ای چشمه هایی که از کوه بیرون میزنند نرم و صاف میکنند سخت ترین صخره ها را؟
راستش، تازه فهمیده ام که چه معرکه، دروغ میگویند؛ و من چه معرکه دلم را فریب میدادم.
بیچاره پیر پروانه ی تازه از پیله بیرون آمده ای، که روی گلهای مصنوعی بالهایش را تکان میدهد.
نوید خوشنام جمعه 8 خرداد 94
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.