« اين نقص »
اي خلق جهان،رسم جهان شد به فضاحت1
مردم همه مشغول فجورند2 و كراهت
در دوره ي آزادي و امنيت و صنعت
فكر همه مردم شده ، توهين و خيانت
زنها تو خيابون3، بدن لُخت رواننـد
وَز فعل بدِ خود ، نـكشند هيچ خجالت
آزادي زنها تو خيابون ، به سر لخت
بـر ملت ايران ، نـدهد غير خسارت
هر روز به مُد ديگري خود بـنمايند
بيچاره نـداند كه شده مُدِ فضاحت
آرايـش وجـدان خودش را نـشناسد
تبديل كند عفّت خود را به جنايت
اي خانم خودسر ، تو بـبين رسم كبوتر
با جفت خودش، مِهر و وفا دارد و اُلفت
اقوام همان زن ،به حقيقت كه نه مَردند
وجدان نـشناسند ، نه عفّت و نه غيرت
مردان چو زنان ،صورت خود را بـتراشند
گويا نگرد ريش خودش را چو كثافت
هر ساعت و هر روز به مُدي ديگر هستند
مد را چو ذخاير شمرد بهر قيامت
اي مرد هوسباز ، هنـر را نـشناسي
مردان بـشناسند ، هنـر را زِ خيانت
اين رنگ و روغنها ،به سرت بهر چه بستي
رنگـي نَـبُود بهـر تو بهتـر زِ امانـت
اين غازي مغازي4 و خطمخالي5رنگ لباس
رنگي بُوَد از خودسري و كِبر و كراهت
اين ريـش تراشـي و فُكلهاي درازت
لايق نَـبُوَد در ره تقـوا و عبادت
اين رؤيت زشتي ،كه به خود بستي امروز
كي رؤيت پاكي بُوَد و حافظ اسمت
از بهر نظافت ،چه غلطها كه تو كردي
اينها نَـبُوَد صورت زيباي نظافت
مردان زِ هنـر رتبه بگيرند و شهامت
زن را هنرش باد ، از آن پرده ي عفّت
اي فرد توانگر ، نـتواني به حراست
از گنج قناعت ، بـبري ره به سعادت
اي پيرو مذهب ، تو كه قرآن نـشناسي
بر حكم كه بنياد كني ، مذهبِ ضالت6
بـر من بـنمائيد شما معني اسلام
اسلام چه باشد ، چه بُوَد رسم امامت
اي منعم ثروت ، بـشنو امـر پيامبر(ص)
بر كل فقيران بكن ، انعام و عنايت
هر روز گدايي در هر خانه و بازار
كي امر پيامبر(ص) بُوَد و رسم سيادت
از بس كه تجمل بـشده جزء عروسي
از هر دو طرف نيست، ابد صلح و رضايت
مردم به تجمّل بـشناسند بشريت
واجب شمرند اين وِل خرجي،چو عبادت
غارتگري و رشوه و تزوير و خيانت
راهي شده در محكمه ي كار قضاوت
هر سود شناسي در هر محكمه اي يافت
سدي شده بر محكمه ي عدل و عدالت
اي ملت ايران ، چه شد آن رسم ديانت
مردم نَـبُوَن7 معتقد حصن8 شرافت
تنظيم مسلماني از ايران ، بـبريده است
چون كليه شغلش شده تنظيم زِ غارت9
اين نقص و عللها،كه در اين جامعه ماست
اين جامعه را ره نَـبُوَد سوي سعادت
بايد نظـر ملـت ايران بـكند وضع
قانون كه در آن ثبت شود رسم امانت
تا اين نـشود كي سر ملت به در آيد
از خجلت بگذشته و آن رسم جهالت
اين نقص زِ مردم بـشمردي حسن امروز
باشد به تو تهمت بـزنند ، اهل خيانت
***
1- رسوايي 2- تبهكاري 3- خيابان 4- معركه گيري 5- نقش دار 6- گمراهي- بيراه 7- نباشند 8- قلعه - دژ 9- چپاول- دستبرد
هرچند با اصل محتوای شعر مشکل داشتم اما شعر زیبا بود
استاد الان در حال حاضرمشکل مملکت ما بی حجابی نیست
ما از بی وجدانی رنج میبریم از فقدان انسانیت.
هرچند خیانت از بی حجابی مقوله ای جداگانه است و در همه ی ادیان مذاهب و حتی در اخلاقیات عملی قبیح است که این خود به داشتن وجدان مربوط است.