سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        اوج بادبادک

        شعری از

        سیده نسترن طالب زاده

        از دفتر رودخانه های برفی( کلاسیک) نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۰:۱۲ شماره ثبت ۸۱۷۳۱
          بازدید : ۸۳۵   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه



        و صومعه ی پشت بادگیر خسته ی شهر
        به آسمان گس آمیخت واریاسیون ها را
        و نت به نت غروب بر تن کویر نشست
        به چلیپای ماه نو دوخت ،لاله - بنها را


        غلیظ شیهه ی فوریه بود ، سرد و بلند
        که کوه به کوه ،تراکم یخسوده میباراند
        و زخم و قفس ،هارمونی قصه بود ولی
        بهار ،میان بلوک ابژه های کسل جاماند


        چه کودکانه دلت خواست ،اوج بادبادک را
        که تو غریبه درین ضیافت تلخ- انبوهی
        تو در الکلیسم سرخوشانه ی زندگی غرقی
        تو پرنده ای، تو گام پژواک آخرین کوهی

        خزر ،به ساعت دلگیری بلوغ رزی آبی
        عبور ساحت مواج عطر خون و خداست
        چو رد پای سکوتست به چرکتابی برف
        چو انتزاع رهایی، امیدپاره در دل ماست

        من عاشقم هنوز به حریم مذاهبی غمگین
        نبسته سرخی روبان دل به خط گیسویی
        من آن گوزن دور غریبم ، تو جنگلی تنها
        شبیه بلاغت خاموش خنده، در هیاهویی

        آه ،همیشه نبوغ مرکب الماسهای مقوایی
        ربوده پرده ی زرین باشامه های آزادی
        و روسپی سفسطه ،با بویناک آغوشش
        گشوده دام سیاهی به صیحه ی شادی

        تو عاشقی و مینیاتورهای شهر بیدارند
        و فوج نرگس و گلهای انار و شکوفه بید
        زمین همیشه سمفونی سپید آهوهاست
        و روح آب به رامشگران پاک داده نوید

        چگونه لنفهای آفتاب و چکامه ،نخ٘روشد
        و باله های اپال سازهایمان ،نرقصد باز
        ما هزاران قرن زنده ایم به تاج شکوه
        ما همیشه ی عدم خفته ایم به بستر ناز
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2