• به قول استاد غزل "چه بی کران ندارمت ،چه ظالمانه نیستی"
• نمی توان تو را نخواند ،تویی که در درون من از ابتدا بزیستی
• نمی توان ز تو گذشت، که از همان روز ازل
• برای زندگی، نفس، برای قلب پر هوس!
• و یا رهایی از قفس!
• کسی که نام او خداست
• نهاده است تو را درون من و بس!
• چرا ؟ چه شد ؟ چگونه رفته ای ز دست؟
• چگونه می توان تو را، دوباره آورم به دست؟
• و تا سحر بنوشم و شوم ز رویای تو مست؟
• بگو مگر که می شود دو چشم خود به روی مرغ عشق بست؟
• خطاب می کنم تو را تو ای پدیده ی الست
• بیا دوباره زنده کن، جلا بده ،که روح من زهم گسست!
• مگر که می شود تو را نداشت و با کسی نشست؟
• اگر بیایی و شوی امید قلب خسته ام
• و شمع روشنی درون محفل گسسته ام
• ستاره ای شوم در آسمان و چون پرنده ای وابسته ام!
• اگر چه روز عاشقیست
• و عشق در درون من برای مدتی رها شده و در مسیر نیست
• و بر دل خمود ه ام امید نیست
• ولی برایتان دلی پر از امید
• دلی پر از قشنگی و بخت سپید
• آسایشی بدون هر شک و تردید
• و آغوشی گرم و مدید
• خواهانم، در پناه یزدان، جاوید
۲۵ بهمن ۱۳۹۸
درودتان بانوی گرامی بسی زیباا ...روز عشق بر شما شاعر زیباقلم و نازنین طبع خجسته باد ..گرچه پیچاندن سخنان نارسا ،بیهیچ شاکله ی ادیبانه ای در لفاف به ظاهر عرفانی یا فلسفی ،-باعنوان شعر -بسیار باب شده است ،این اثر بی آنکه زنانگی هویدا و رمانس تعبیه شده در سرایه را به مخاطره بیاندازد ،غنی و هوشرباست ..در هر قالبی زیبا میسرایید نازنین
بار زلیخـا بکـــــــش و... پیرهـــــن مــــــرا بدر یوسف ثانی ات شده زنده زچاه میشوم
عمر گذ شت و چشــــــــــــــم من ، چلــــــه نشین شب شده تا برســــم به خواب تو ، همره ماه میشوم . مسعود م -------- سلام و درود بر شما دختر نازنینم بانو منصوره موسوی عزیز احساس رقیق و زیبا و عشق معصومانه ات تحسین بر انگیز است در سایه مهر و مهربانی باشید همیشه --------------------
استاد ارجمند، جناب آقای میناآباد بزرگوار، هر بار بر دفتر شعرم قدم می گذارید، شور و شوق سرودن را در من بیشتر میکنید سپاس از لطف بی کران و آرزوهای پر مهرتان
اگر چه روز عاشقی است ! ببین چقدر خسته ام ... چه بی پناه و خسته دل ، خمود و بی کس و خجل غروب غم گرفته ی سیاه را ... در انتظار شب زده ستاره ای نشسته ام درود بانو شعرتان زیباست .
ارزوی ارامش و به روزی برای شما دارم رد پای عشق دیرینم زیر اوار دلم نقش افرینی میکند حفاری نکنم رد پایش زیر عذاب اسمانی گم شده است من از این نافرجامی عشق به خدا رسیده ام گر بهر خود میخاستم خودخواه گر برای او مشرک او خدخوهیم دوست نداشت من بت نمیساختم عشق ان دلبر دیرینه حلال بسیار زیبا تصویر کردید بانو
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار زیبا و دلنشین بود