شنبه ۸ دی
|
دفاتر شعر محمد ترکمان(پژواره)
آخرین اشعار ناب محمد ترکمان(پژواره)
|
... زمستان
میانِ باغچه کوچک و
بی آشیانه دل من،
چنبره زده است باران!
باران بگو پاییز
از کنار کدام رگ خوابم
گذشت که من هنوز
در رویای بهارم بودم؟
فصلِ رسیدن را، باران
میان کدام بید دیوانه
فریاد کشم که برگهایش
باز
جمجمه زمین را شانه
می زند و تب خاک را
طراوتش، فرو می ریزد؟
بهارِ من باران، یک تراژدی گرانبهاست
در کتابخانه های سده بیستم!
که با خرید آن، یک جعبه دستمال کاغذی
وَ قبضه ای چتر مشکی هدیه می دهند!
خلیده بر جلد: شکستم آنقدر، که از شکل
افتادم!
تفتیده بر مطلع: در این قرن من دلم را
گم کرده به هر سینه برشته که رسیدی
نامِ مرا آواز کن!
|
نقدها و نظرات
|
... برای من چه افتخاری از این بالاتر که میان شما و استاد همیشه حرف من است بانو طهماسبی عزیز سلام... سلام مرا باری به استادم برسانید و هم چنین از دیگر عزیزان حاضر بی نهایت ممنونم تا غروب...
استاد نبود اگر، از فقرات، مهره مهره ریختهِ هِ بودم ایستاده، آسمان آسمان ستارهِ هِ شدم!
پژواره
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود