سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 4 دی 1403
  • ميلاد حضرت عيسي مسيح عليه السلام
24 جمادى الثانية 1446
    Tuesday 24 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      سه شنبه ۴ دی

      می دانی آرام جان_ بزرگترین جرم این دنیا چیست ؟ عشق است .

      شعری از

      روح انگیز امیدی فرح

      از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۰۱ شماره ثبت ۸۱۳۵۸
        بازدید : ۳۶۵   |    نظرات : ۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      می دانی آرام جان
       بزرگ ترین جرم این دنیا چیست ؟ عشق است .
      که باید آن را در پستوها 
      پنهان کرد.
        معاشقه های قلم و غم های عشق
      به قلم - روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
      ___و اما 
      در روز و شب های
      بسی دور و درازم
      مسیرهای پر آشوب و متلا طمی 
      را طی کرده ام.
      شده ام 
      رودخانه ای پر خروش و سیال. __
       می سوزم 
      به سان ِ اسپندی روی آتش 
      ___
       
      به بهانه ای 
      ترا شمعی می بینم 
      که به آتش بکشم 
      پر و بال خود را .
      و هر دم به دم
      به جوش و خروشی
      به غریدن آماده ام _
      سنگی را انداخته ی بسویم .  
      چه ها کرده ای ؟!
      تو 
      به حال و روزم
      که کرده ای زیر ورو 
      تمامی ِ وجود گدازتر 
      از آتشفشانم
      و 
      نگفتی 
      تو جرمم 
      به جز حرمت و حیا
      چه بود ؟!
      ___
      که بارها. سختی ها را. صبوری کرده ام و
      ته نشین بستر پر از آرامشم کرده ام .
      __
      راستی 
      نبودی مدتی 
      سرت به نا کجا آباد گرم بود؟؟
      که حتی سراغی نگرفتی ؟
      از چشمانِ منتظر بر درم ؟
      ؟_____
      حالا 
      دوباره نه یکبار
      به 
      درازای
      هزار هزار هزار 
      داستان 
      سر از آزار و عشقبازی با عشق 
      چرا
      سردر آورده ای ؟!
      ___
      فراموشت نکرده ام 
      شده ام برکه ای 
      که با اشاره ی 
      سر انگشتانِ بی رحم و  
      آزمون گر تو 
      زیر و رو می شوم 
      بالا و پایین می پرم 
      در آرزوی نگاه های 
      گریزان تو
      آن خنده های زیر زیر کانه ی تو .
      ____
      اما 
      نیستم ؟ در آرزوی دیدار مجدد دنیای بی تو
      __
      جیغ نزن ای طفلکم 
      هیاهو نکن عشقکم 
      بیش از این 
      تو اگر خواهی رشد 
      خواهی رسید 
      در گمناهی به اوج. __
      مبادا 
      بروی 
      به در و محفل این و آن 
      یا بگیری بهره ای از ادعاهای پوچ این و آن
      ؟____
      این خط و این نشان 
      که تو.   عشقی.  عشق 
      __
      وابسته نشوی 
      به دنیای آدم ها
      ای دلبرکم 
      که دنیایی پوچِ اینترنتی یست 
      که ندارند در خلوت خود 
      هیچ آرامشی
      __
      زخم هایشان عجیب عمیق 
      لبخند های دروغین 
      و نقاب های رنگین بر صورت
      سختی ها و مصایب ها شون
      تمام ناشدنی و گیج تر
      ز دل شید ا و بی پروای تو
      _
      و خدا نکند 
      کس
      از سر تنهایی 
      پناه ببرند!
      به نا امن ترین آغوش های دنیوی
      و گاهی 
      تن بشویند در لذتی نا مطمین و تابو های. پر کلاغی 
      سیاه تر از ذغالی 
      و گازی بر درختانِ
      سیب های نارس جهنمی
      و مقدار زیادی تحملِ
      ز.    ن.      د.   گ.  ی
      یعنی همین 
      روز مرگی های 
      خواب ها 
      خوشی های بی عشق _
      __
      تو از جنس پری تو 
      یک پرداخته ی عطر آگینی تو 
      رویای افسانه ای 
      شمیم سرکشِ 
      نسیم های صبح سحری
      زمزمه های عاشقانه ی شبی
      _
      نمی دانم گلم 
      چرا عبرت نمی گیریم 
      ز اوضاع وخیمِ
      این دنیای مکروه ی هزار چهره
      تلنگر هم فایده ای ندارد ،
      نتیجه ای نه 
      ندارد .
      بر این مرده ی در حال احتضار  و متعفن در مرداب های 
      خالی از نیلوفرهای صورتی عشق.
      __
      تنم می سوزد در تب
      هذیان ولم نمی کند .
      از این بغرنج های بی حاصل 
      باد خزان می پیچد 
      در سرم 
      از این دخمه های موش کور 
      خورشید سرد 
      لگد بر این زمین یخ .
      ___
      خدایا 
      چرا هیزمی نمی سوزد؟
      گر نمی گیرد 
      در بساط نان خانه ای
      ____
      انگار 
      مروت و مردانگی 
      رخت بسته از این زندگی .
      ____
      آرام باش 
      ای عشق 
      که می گذارد 
      این روزهای سخت و زجرآورِ
      رسوا گر هر چه 
      عشقِ و خوبی .____
      روزی می آید 
      که از آسمان 
      به تعداد قطرات چشمت
      ستاره می چینی و
      و به خانه ی دلت می بری .
      _
      اشک نریز 
      که نزدیک است 
      بارش زود هنگام قهقه های زندگی .
      که عشق تکیه کردن بر شانهِ
      نا مطمین نیست . 
      لبخندی مشترک بین 
      تمام لحظات خوش زندگیست.
      ____
      نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی _ شیراز 

      _می دانی آرام جان 
      بالاترین جرم این دنیا 
      چیست ؟ 
      عشق است 
      که باید  از چشم همه پنهان کرد_
      نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
      آدینه - 18 / بهمن ماه / 1398
      1398/ 11/18
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۰۳
      خندانک
      سلام خندانک
      خوش آمدید به جمع ما خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۱۲
      به شعر ناب خوش آمدید خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۲۸
      خندانک خندانک خندانک
      بسیار درود
      ایام به کامت
      حق درپناهت
      خندانک خندانک خندانک
      مهدی نساجی
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۹:۵۰
      سلام بانوی شاعر
      اثری زیبا و پر احساس..........درود.. خندانک
      مسعود میناآباد  مسعود م
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۰۳:۳۴
      سلام :
      درود ...
      --------------------------- خندانک
      ------------
      ديگرم گرمی نمی بخشی ...
      عشق ، ای خورشيد يخ بسته

      سينه ام صحرای نومیديست
      خسته ام ، از عشق هم خسته --------فروغ
      فروغ فرشیدفر
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۱۲
      🌹🌹🌹🌹
      محمد قنبرپور(مازیار)
      دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۰۸
      خندانک خندانک
      محمودرضا رافعی (رافع)
      دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۰۸
      سلام و سپاس بانو خندانک خندانک
      روح انگیز امیدی فرح
      چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ۱۵:۳۸
      سلام و درود
      سپاسگزارم از خوش آمد گویی عزیزان
      قلمتان تواناتر و ایامتان خوش باد . حضور عشق ها و مهربان های زندگیتان را شایسته در کنار خودتان نگه بدارید,,قدر بدانید ..
      مراقب دل های گرمتان باشید
      روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
      چهارشنبه 1398/11/23
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2