سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 25 دی 1403
    15 رجب 1446
    • وفات حضرت زينب سلام الله عليها، 62 هـ ق
    Tuesday 14 Jan 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      كسي كه واعظي دروني نداشته باشد ، موعظه هاي مردم سودي به او نمي رساند. امام محمد باقر(ع)

      سه شنبه ۲۵ دی

      ای آبروی عشق

      شعری از

      محمدمهدي ناصري

      از دفتر يك غزل مهمان من باش نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۸ ۱۹:۲۶ شماره ثبت ۸۱۱۲۱
        بازدید : ۴۶۱   |    نظرات : ۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمدمهدي ناصري

       
      خورشید کشته شد ، دوز و کلک زدند
      بر روی کشته اش ، هی نی لبک زدند
      خربالغان کور ، سگ بالغان پیر
      روی سمورها ، خود را محک زدند
      خونابه های درد ، فواره های آه
      با هیبتی پلید ، بر جان شتک زدند
      در جنگ خیر و شر ، از نو وتو شدیم
      بر زخمهایمان ، از نو نمک زدند
      وقت شکنجه شد ، رنگ خدا پرید
      بر تسمه هایشان ، از نو سگگ زدند
      بیچاره آنکه رفت ، بیچاره آنکه ماند 
      کال است آرزو ، چیزی نگو ، نگو
      این استخوان سخت ، آن به که در گلو 
      هم حرف های سر ، هم حرف پشت سر
      هم سنگ در سبو ، هم سنگ بر سبو
      انصاف هست ، هست ؛ انصاف نیست ، نیست
      خرما و خر یکی ست  ، این نقطه ! این کدو !
      هر لحظه با خدا هر لحظه بی خدا
      خیل نماز خوا_نانیم بی وضو !
      با درد مردگی ، بی درد مردگی
      دنیای مرگهاست ، مارا بهل عمو !
      ما درد زادگان ، بی استطاعتیم 
      ای آبروی عشق ای مثل غم عزیز 
      تو سهل ممتنع  ما ریز ریز  ریز 
      بر ما امان بده ، خود را نشان بده
       دستی تکان بده ، ما عاشقیم نیز
      نامی اگر که هست از یمن یاد توست
      جز این ، که می خرد ، ما را به یک پشیز ؟
      بی عشق خسته ایم با عشق خسته تر
      این زندگی چه داشت ، یا درد ، یا ستیز 
      ای مستی مدام ، مستی ت مستدام
      با سوز ما بساز ، این نان و این مویز
      #محمدمهدی_ناصری
       فی العین قذی 
      و فی الحلق شجا
      نهج البلاغه_خطبه شقشقیه
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۵۶
      بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک خندانک
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۱۴:۰۸
      درود خندانک

      پرمحتوا و ناب خندانک

      خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۰۷
      باعرض سلام
      بسیاردلنشین بود
      درودبرشما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ابراهیم آروین
      شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۲۳:۰۰
      درود‌برشما
      خندانک
      مسعود میناآباد  مسعود م
      يکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ ۲۰:۲۳
      سلام :
      درود برشما
      ------------------------- خندانک
      -------------
      در تمام سال های رفته بر ما، روزگار
      شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت

      من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها
      گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت
      ------------------------------------فاضل نظری
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1