سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 14 خرداد 1404
  • رحلت حضرت امام خميني -ره- رهبر كبير انقلاب و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران، 1368هـ ش
  • انتخاب حضرت آيت الله خامنه‌اي به رهبري، 1368 هـ ش
8 ذو الحجة 1446
    Wednesday 4 Jun 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

      چهارشنبه ۱۴ خرداد

      هبوطی به ناچار

      شعری از

      بهزاد چهارتنگی ( خاموش )

      از دفتر هیوا در باد نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۱ ۲۲:۰۶ شماره ثبت ۸۰۶۰
        بازدید : ۱۰۳۹   |    نظرات : ۲۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      دلخوشم به همین واژه های ساده ی بی ادعا

      که در گلوی تر خواجه ی شیراز و

      زربافت های خاقانی

      از سحر سحری بی ستاره و سایه

      رخساره بر کشیده از شرف الشمس این کلام .

      باورتان بشود یا نه

      در ورای هر واژه رازیست

      برای رسولان واژه ها و کلمات

      ومن خوشه چین همان غزل های ساده و

      گلایه های بی گریه ام

      که از هول و ولای آب ، آینه ، آسمان

      اینگونه در شعاع گریه ها ی بی وقفه ی زمین

      نفرین شده ام .

      بامداد معتقد بود :

      که *1.(( پنجه ی سرد باد در اندیشه ی گزندی نیست . ))

      امّا من

      از تنهایی آدمی در آستانه ی دخمه های بی فانوس و ستاره

      وطلوع نابهنگام گریه

      در هبوطی به ناچار

      می ترسم .

      واین باد به هر کجا وزیده ی بی باور

      زوزه می کشد و

      هیچ عطری از شمیم شبدر و شفای بنفشه نمی دهد .

      راهی نمانده

      جز قبول همین صبح بی چراغ .

      چه می پرسی از من خسته

      که در حوالی خواب های نامفهوم زمین

      سرگردانم و

      گمان به راه هیچ ستاره ای نبرده ام .

      تو بگو هیوا

      کفّاره ی کدامین گناه نکرده را

      بر پیشانی این صبح بی چراغ و پرنده نوشته اند ؟!

      راهی نیست ؛ گلم

      جز قبول همین صبح بی پرنده و

      پچ پچ زنان کوچه نشین دندان گرد .

       

                 بهزاد چهارتنگی ( خاموش )

                     شهرکرد 3 / 5 / 1391

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1