اِنا لِله وَاِنا اَلَیهِ راجِعون
روی خطوط نازکی از سیمهای لخت/این کلمه بار اروتیکش زیاده باید عوضش کنم! .
روی خطوط نازکی از سیمها نشست
آیا دوباره فرصت پرواز مانده است؟
دیگر دخیل شرجی باران نمی شوم
اصلن برای شعر تو ایمان نمی شوم
بس کن چقدر بخت مرا سنگ می زنی
هی چشمهای خیس مرا چنگ می زنی
باور نمی کنم که دلت تنگ می شود
حتی غزل به نام تو(نیرنگ میشود)/میتوانی مثل من پرانتز را نقطه چین بخوانی/
حالا برای اینکه غزل فلسفی شود
باید در انتظار گودو گریه کرد وبعد... .
در هفت سین فاجعه نو گریه کرد وبعد... .
با در دهای تلخ اوشو گریه کرد وبعد...
.
توی همین دقیقه کنار تو شاد بود
روی قرار ساعت دو گریه کرد وبعد....
.
مثل کلافه ها به غذا خیره شد...نشست
مثل کلافه ها به منو گریه کرد وبعد...
.
بی اختیار سمت کزت شاعرانه شد
با پیرمرد مست هوگو گریه کرد وبعد...
.
نقشه کشید تا که عدالت بیاید و... .
در نقش دستهای زورو گریه کرد وبعد...
.
تا تو گمان کنی که غزل فلسفی شده ست
باید در انتظار...
. یهو گریه کرد وبعد
مارکز کنار دفتر تو گریه می کند
صد سال مرده ام که تو تنهائیم کنی
فکری به حال اینهمه رسوائیم کنی
صد سال مرده ام که تو عیسی شوی ومن...
.
در پیکرم حلول مسیحا شوی ومن....
.
صد سال مرده ام که زلیخا بمانم و...
.
در انتظار حضرت زیبا بمانم و...
.
صد سال مرده ام که حرا مال من شود
تا شانه های پاک خدا مال من شود
صد سال مرده ام که ببارم به نام تو... /این کفر نیست نه این عشق مطلق است/
تنها صدا.. صداست که می ماند وهنوز....
.
شاعر به یاد عشق تو می خواند وهنوز....
.
روی خطوط نازکی از سیمها کسی...
.
اِنا اَلََیک عشق / .
. چرا گریه سر کنم؟
#مریم_حقیقت
شعری به غایت زیبا بود احساس داشت و عاطفی بود، و نو بود، و در مضمون غزل بود ؛امّا در قالب غزل نبود. خواستم بگویم غزل مثنوی ولی آن هم نبود و خواستم بگویم که ترکیب بند، اما دیدم آنهم نبود؛ اصلن از قالب می گذریم شعر بود.
یادم آمد به این گونه اشعار پست مدرن می گویند می گویند سید مهدی موسوی مبدع آن است نوعی زبان پریشی و بی سرانجامی رابا خود می برد
جای تحسین داشت و ارزش بیش از یکبارخواندن داشت
مرحبا