#یلدای بیقراری
کنارِ سفره ی یلدایِ امسال
بازم بینِ ماها جات خالی مونده
خدا لعنت کنه اون دیوِ غم رو
که از دلهای ما شادی رو رونده!
مامان امشب کنارِ سفره ی غم
یه ماهی قرمزِ تنها گذاشته!
میگه این ماهی جای عکسِ بابات
که رفته زندگیشو جا گذاشته!
تمومِ پسته ها ماتم گرفتن!
لباشون مثل صندوقها کلیدن!
دلای پرتقالامون که خونه
گمونم قصّه ی مارو شنیدن!
بازم مثلِ همونوقتا که بودی
مامان هندونه ی خوبی خریده
ولی اینبار توو سرمای خونه
دِلش رو یخ زده، رنگش پریده!
داداش وقتی تفاُل زد به حافظ
صدای هِق هِقِش خونه رو پُر کرد!
نمیدونم چی اومد فاله امشب
که دریا شد، کویرِ صورتِ مرد!
رو دستِ تک درختِ باغچه امشب
انارِ سینه چاکی غصّه داره!
میخواد مثل قدیما دستِ گرمت
رو یاقوتاش گُلِ بوسه بکاره!
از اون روزی که دنیا مشکی پوشید
چشامون رقصِ مهتابو ندیدن!
آخه از تووی باغِ آسمونا
ملائک ماه رو از شاخه چیدن!
#سمیرا_خوشرو_شبنم
روح همه ی #پدران آسمانی شاد
روح ابوی بزرگوارتان شاد