سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 15 اسفند 1403
  • روز درختكاري
6 رمضان 1446
    Wednesday 5 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      چهارشنبه ۱۵ اسفند

      یک سبد عشق

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۳ دی ۱۳۹۸ ۰۸:۲۶ شماره ثبت ۷۹۹۲۴
        بازدید : ۵۹۸   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

       یک سبد عشق
       دراوجِ سایه روشن ذهنم ، دیدم که می آیی
       دیدم به دستت یک سبدعشق است ،
       با یک روبان گل ، تو هدیه میاری
       
       راستش گرسنم بود ،
       بی عشقیِ مفرط ، داشت مرا میکشت
       من را به آن عشقت ، زیبا پُرم کردی
       
       حالا تشنم بود ،
       تو بوسه ای دادی ، آن تشنگی رفع شد
       روح جوان من ، از روح تو پُر شد
       ما حل شدیم درهم ،
       دیگر نه من بودم ، نه توعزیزِجان
       روح هایمان دیگر ، روحی یگانه شد
       
       وقتی که میمردی ، من هم دگر مُردم
       آخرچه عشقی بود ؟ چون برق آمد رفت
       روحم به غیر آن ، دیگر نخواست ازمن
       
       آن بوسه ها جنسش ، ازعشق اعلا بود
       چه آبی بود آن ؟
       از وقتی که رفتی ، له له زدم بر آن
       
       من شک ندارم که، هدیه ی خدا بودی
       او بود که دندان داد ، تو نان آن بودی
       
       از وقتیکه رفتی ، جسمم چه مسموم است
       عشقی نمیخواهد
       هرعشق دنیایی ، بو میکشد آنرا
       پس میزند آنرا
       آن مزه ی عشقت ، در زیر دندان است
       گرسنگیِ من ، تنها ترا خواهد 
       تشنگی من هم ، آن دو لب زیبا ،
       ازمن همی خواهد
       به هردوشان گفتم ، تو به سفر رفتی
       منتظرند دائم ، تا که تو برگردی
       
       من یک دروغ گفتم ، تو برنمیگردی
       یک راه پیش روست
       ما پیش تو آییم
       
      این کودکان تو ، بهانه شان توئی
      من را نمیخواهند، مادرشان توئی
       
      دلشوره ی من که ، یکی دوتا که نیست
      اینها که من گفتم ، خوبست نگارمن
      درعشق تو ماندم ، آنرا چه گردانم ،
      غوزی بالا غوزست
      این را که میگویم حالا چه گردانم ؟
      حال مرا بنگر، با این قیاسم کن ،
      آری تو ای رعنا
      تو برکه ای بودی ،
      عشق خداست دریا
       
      بهمن بیدقی 98/10/3
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۸
      غمگین و زیباست خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      چهارشنبه ۴ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۰۴
      باعرض سلام و احترام
      ممنون از نظر ارزشمندتان بزرگوار
      ارسال پاسخ
      مسعود میناآباد ( مسعود م )
      پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۰۰:۲۵
      سلام :

      درود برشما
      ------------------------------- خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۰۷:۳۵
      باسلام وعرض ادب
      سپاسگزارم ازشما بزرگوار
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۱۸:۳۴
      سلام شاعرگرامی
      قوالعاده زیبا بود
      درود برشما
      خندانک
      خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۴۰
      باسلام وعرض ارادت
      ممنون از نظر ارزشمندتان که پر است از انرژی مثبت
      سپاس
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2