جمعه ۱۸ آبان
دستهایش شعری از علیرضا مسافر
از دفتر کاکتوس نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۱۶:۰۵ شماره ثبت ۷۹۷۲۹
بازدید : ۱۶۳۹ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب علیرضا مسافر
|
آن دست ها ختامِ هر جنگ در جهان است
که هیتلر جلویش آرام و مهربان است
که ضجه های سعدی ، یا قصه های بعدی
از گفتنِ نفوذش ، مغلوب و ناتوان است
دریای بی کرانه ، جریان رودخانه
دنیا بدون آنها ، زندان و پادگان است
از شهر عشق عطار ، ابیات روی دیوار
تا شعر من به جز او ، پسمانده ی دهان است
من پیش او پریشان ، من دور از او پشیمان
هر درد که بگویی در هجر او همان است
آن دست های زیبا ، افسانه ی مسیحا
بر صورت کسی هست ، که فارغ از زمان است
پاییز یا خزانش ، آرامش میانش !
خیلی عجیب مثلِ ، آغوش مادرانه ست
اما فقط بدن نیست ، او اهل آمدن نیست
او رفتنم بلد نیست ، انگار روح و جان است
چیزی فراتر از عشق ، و بی هوا تر از عشق
اعجاز دستهایش... در مغز استخوان است
علیرضا مسافر
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.