دوشنبه ۵ آذر
سرماخوردگی شعری از مصطفی رضائی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۱۲ شماره ثبت ۷۹۳۱۸
بازدید : ۱۰۲۸ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب مصطفی رضائی
|
رفتم به پشت بام که بینم نگار و ماه
سرما بخوردم و بگفتم که آه آه
این پشت بام رفتنت آخر به این زمان؟
پرسید نور دیده از من مفلوک سر به راه
چون پاسخی نبود دهم در خور سوال
چون مش حسن سریع زدم زیر قاه قاه
این کار من چو دید عیالم به طعنه گفت
ای کاش با حسن، تو برفتی به جای شاه
دستم کشید در پی خود سوی دکتری
دکتر مگو ورا به مثل زهر جانکاه
رویش چو روی شیاطین لییم و ترش
مویش گمان که گورخری، راه و راه و راه
چشمان خطی به موازات استوا
ابرو مگو، خطوط مورب ز سیخ و کاه
ناپرسیده حال و ندیده زبان و حلق
بنوشت نسخه ای که خطوطش نشد نگاه
سوزن دو تا نوشت که درمان سریعتر
بهبود حال گیرم و آید به تن رفاه
شخص عیال همچو یکی ضابط قضا
با زور اخم برد مرا سوی قتلگاه
نرس عزیز آمد و با خنده ای ملیح
مالید الکل و بزد آن را به جایگاه
الحق که خوب فرو کرد آن عزیز
گفتم که مشتری شومش گاه و گاه و گاه
گوشم کشید شخص عیال و به خشم گفت
آخر تو را به قتل رسانم کنار چاه
این حال مصطفاست زمان شفا و درد
سوگند می خورم که خدا هم بود گواه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
طنز زیبایی است