سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        برو مرد... برو

        شعری از

        الیاس پارسا (چَغوک)

        از دفتر هرزنامه نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۱ شهريور ۱۳۹۱ ۱۵:۳۷ شماره ثبت ۷۹۳۱
          بازدید : ۹۲۹   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر الیاس پارسا (چَغوک)
        آخرین اشعار ناب الیاس پارسا (چَغوک)

        برو مرد
        برو اینجا نمان
        میان این گوسپندان گرگ نما نمان

        برو که اینجا جای خوبی، این نیست
        اینجا شمشیر آدمها دیگر چوبین نیست

        برو اینجا بوی گل و بلبل نمی دهد
        کسی تو را به سوی خوشبختی هل نمی دهد

        برو اینجا جای مردانگی خالیست
        برو اینجا کمک به هم، همه پوشالیست

        برو جایت خالی نمی شود هرگز
        برو اینجا عالی نمی شود هرگز

        برو سوی امیدت را سوی دیگری ببخش
        برو روح و عشقت را در کوی دیگری بخش

        برو اینجا مرد نمی خواهیم ما
        برو اینجا شخص بی درد نمی خواهیم ما

        برو اینجا جای احساس خوب نیست
        سهم حق چیزی اینجا جز سنگ و چوب نیست

        برو اینجا مردمش بوی حقارت می دهند
        عقل کل هایش همه درس حماقت می دهند

        برو اینجا پرنده ها همشان در قفس خوبند
        برو اینجا دروغهایش همه از جنس مرغوبند

        برو اینجا دلها خشک و غمگین شده است
        برو اینجا دنیای بدبختی هم همه رنگین شده است

        برو اینجا هرز می روی، حرامی می شوی
        برو که اگر نروی تو هم روزی فدایی می شوی

        برو اینجا همه چیز به ظاهر خوب و آرام است
        برو که اینجا بهشت و، زندگی بد به کام است

        برو اینجا قتل و غارت هیچ شدست در ذهن
        میخ گناه دیگر پیچ شدست در ذهن

        برو اینجا راه راستمان بزرگراه شدست دیگر
        چاله و چاه نداریم، همه بزرگ چاه شدست دیگر

        برو اینجا قناری ها جاز و متال می زنند
        جنس خوب جوانی را روی ذغال می زنند

        برو اینجا جنسمان جور جور است
        هرکه نمی بیند، حتمی، کور کور است

        برو اینجا قرص و الکل فراوانی شده است
        روح اصحاب دول اینجا آسمانی شده است

        برو اینجا حرفت را پشیزی خریدار نیست
        برو اینجا همه خوابند، کسی بیدار نیست

        برو غم مخور پیر می شوی آخر
        تو هم زیر پای تمدن اسیر می شوی آخر

        برو اینجا حجاب و عفت به سرت می کنند
        برو اینجا اندیشه غفلت به سرت می کنند

        برو اینجا دست آخر تروریست می شوی
        خودی هم که باشی، آخرش سر به نیست می شوی

        برو اینجا اندیشه و نام تو همگی خنده شدست
        برو جایت اینجا قبریست که برایت از پیش، کنده شدست

        برو اینجا نمیری هم آخر شهیدت می کنند
        هزار وصله ناجور آویزان ریش سپیدت می کنند

        برو اینجا کلاس درست از شاگرد خالی می شود
        برو اینجا تو نباشی به خدا همه چیز عالی می شود
        برو
        ....
        ....

        برو اینجا جای تو نیست برو
        برو اینجا کسی هم پای تو نیست ... .... برو

        "الیاس صاحبکاران"
        آخرین نفس های تابستان
        91
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5