برای کیهان کلهر
او را چندي پيش
در
گستره اي از صداي نمناك كمانچه
در كنسرتي كه مرا تا اسمان برد ، يافتم
او
مي نواخت
اما
مي رقصيد
مي رقصيد اما
پرواز مي كرد
پرواز مي كرد اما
ديگران را هم
به پرواز مي خواند
كمانچه اش
اواز مي خواند
گويي خودش ساز شده بود
و
صدايش را در اندامش ريخته بود
موزون موزن
انچنانكه
اندامش از سازش پيش بود
من
بسيار موسيقي ديده ام
و بسيار
شنيده ام
اما
اينگونه
نرقصيده بودم
هنوز
در سماعم....
محمدرضا ملکی - باتيس
براي گوهر موسيقي ايران زمين استاد كيهان كلهر
چند سال پيش به كنسرت او رفتم و او روح و جان خود را در كمان كمانچه نهاده بود
و با تك تك نت ها مي رقصيد و گويي در خلوت خودش مي نوازد .
او در خلوت حضور خودش براي جمع مي نوازد
در خلوت حال خودش براي جمع مي رقصد
و سازش ، سازشي است بين خلوت و جمع
و همين است كه او را نابغه موسيقي مشرق زمين كرده است
از ان روز به بعد هر كنسرتي كه مي روم ؛ او را در حال نوازندگي و سماع مي بينم
درود بر اين گوهر ناياب
محمدرضا ملکی - باتيس
بجا و زیبا بود