سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        جارچی

        شعری از

        علی اصغر رضایی مقدم(کاروان )

        از دفتر نجواهای تنهایی نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۸ ۲۲:۱۳ شماره ثبت ۷۸۷۷۴
          بازدید : ۵۶۷   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اصغر رضایی مقدم(کاروان )
        آخرین اشعار ناب علی اصغر رضایی مقدم(کاروان )

        جارچی
        جارچی!جار بزن عیب مرا
        در میان همه،رسوایم کن
        مگذار از دم خود،دود شوم
        در میان همه،معنایم کن
        بگو این شخص،که رسوای شماست
        عیب پوش همه ی دنیا بود
        چون گنه پوش شما مردم،بود
        گنهش،پیش همه پیدا بود
        پس بگو در همه ی زندگی اش
        هیچ کار و عمل نیک،نداشت
        غیر رسوایی و عیب اندوزی
        دانه ی خیر،در این خاک،نکاشت
        جارچی!جار بزن در همه جا
        لوح رسوایی ما را رو کن
        هر کجا رفتی و هرجا بودی
        سجده،بر این هنر نیکو کن
        جارچی!جار بزن تا مردم
        سره از ناسره را بشناسند
        تا چو من،در طلب رسوایی
        خویشتن را نکشانند،به بند
        جارچی!شرم نکن،جار بزن
        عیب این کار تو نیک است و ثواب
        چون که نان تو در این پرده دریست
        بهر رسوایی مردم،بشتاب
        جارچی!جار بزن در همه خلق
        تا در این شهر،مرا سنگ،زنند
        با صدای دهل پرده درت
        سنگها بر من دلتنگ،زنند
        جارچی!عیب من این بود،که من
        نیکنامی تو را می جستم
        عیبم این بود،بدیهایت را
        من به خود،از دل و جان،می بستم
        کاروان!ناله مکن،شکوه مکن
        کار این پرده دران،پرده دریست
        او که من را بد دنیا کرده
        شاید از عیب و گنه،پاک و بری است
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ ۲۱:۵۵
        درود بزرگوار
        زیبا و جالب بود خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۵۸
        باسلام
        درود درود
        ادیب دانا وتوانا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ ۱۲:۴۰
        سلام


        زیبا بود


        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سودابه طهماسبی
        دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ ۲۳:۵۲

        سلام و درود
        شاعر بزرگوار ...... خندانک خندانک خندانک
        ---------
        شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
        در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
        گرم یاد آوری یا نه
        من از یادت نمی کاهم
        ترا من چشم در راهم.
        ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..نیما یوشیج
        اعظم قارلقی
        سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ ۱۲:۳۰
        درود خندانک
        خندانک
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5