برشهایی از اشعار پروانهای در کتاب آوای احساس (بخش یک):
۱
تویی، معشوقِ من؛ جانانهی دل!
شرابِ شورشِ پیمانهی دل!
میانِ ناکجای صد صدف، عشق،
تویی، خالصترین، دُردانهی دل!
دمیده، عطرِ نابِ خاطراتت،
به گوشه، گوشهی گلخانهی دل!
شده، ششدانگِ احساساتم اینک،
به اسمت؛ ای گلِ یکدانهی دل!
به روی دفترِ قلبم، نوشتم:
به نامت ثبت شد، پروانهی دل!
کنون که، حسّ قلبم، با تو زیباست،
بکن پرواز در، کاشانهی دل!
زهرا حکیمی بافقی، غزل ۱۵۹، کتاب آوای احساس.
***
۲
پروانهی دشتِ دلم،
بهرِ سرودن،
از تو هست؛
کز، سرسرای سینهام،
تا عشق،
طایر میشود!
زهرا حکیمی بافقی، بیتی از غزل ۱۱۲، کتاب آوای احساس.
***
۳
پروانگانِ باغِ دل،
پرپر شدند از التهاب؛
شمعی نمیسوزد چرا،
قلبش بر این احوالِ دل؟
زهرا حکیمی بافقی، بیتی از غزل ۱۵۴، کتاب آوای احساس.
***
۴
در عشق تو،
چه میسوزد،
تمام پیکرم؛
ای دوست!
از اوّل،
شمع عشقت را،
چنان پروانهای بودم!
زهرا حکیمی بافقی، بیتی از غزل ۱۶۹، کتاب آوای احساس.
***
۵
وَ او محرم نشد با دل،
میانِ لحظههای عشق؛
من از دیدِ نگاهِ او،
چنان بیگانهای بودم!
جدا گردید،
احساسم،
از آن شوق و،
تپشهایش؛
منی که،
شمعِ عشقم را،
چنان پروانهای بودم!
کسی درکم نکرد اصلا،
چرا من،
عاشقش گشتم؟
به دام افتادم از،
اوّل،
به سانِ دانهای بودم!
زهرا حکیمی بافقی، برشی از غزل ۱۷۰، کتاب آوای احساس.
***
۶
تو شمعی بودی و،
من همچنان پروانهای بودم؛
تو مِی بودی و من،
درگیر در،
میخانهای بودم!
شکستی تو،
دلِ پیمان عشق و،
عاشقیها را؛
ولی من همچنان،
جویندهی
پیمانهای بودم!
زهرا حکیمی بافقی، برشی از غزل ۱۷۱، کتاب آوای احساس.
سپاس از نگاه مهرانگیزتان!