دروصف شهیدعزیزسردارپاسدارعابس رنجبر که درحین رزمایش درجزیره ی هنگام هلیکوپترایشان دچارنقص فنی میشود.وآتش میگیرد.شهیدبزرگوارباوجوداینکه درآستانه درب خروجی قراردارد.به معنای واقعی ایثارمیکندوتانیرهایش راپیاده نکرده خودپیاده نمی شودتاهلیکوپترمنفجر میشود دو روزی دربیمارستان تهران تحت مداواقرارمی گیردودست آخربه خیل یاران شهیدش می پیوندد.این شعریک روزقبل ازشهادت ایشان سروده شده ومداح اهل بیت جناب سرهنگ احمدی پناه همین شعردرتشییع پیکرمطهرشهیدمدیحه نمودند:
سوختم درآتش عشقت سراپاسوختم
همچوپروانهدرآتش بی مهابا سوختم
جای حاشانیست جانبازی وعشق بازی ما
درچنان روزعیانی من هویداسوختم
رمزپیروزی این مانور.مابودیم وبس
درکنارموجی ازآب.من بدریاسوختم
کس نبودآبی بر این آتش بریزد یکدمی
باچنین وصفی من ازپنهان وپیداسوختم
سرعشقم رادر این راه خدامیداند
من به عشق یوسفم همچون زلیخاسوختم
(من ملک بوده وفردوس برین جایم بود)
همچومرغی حبس.من درتوردنیاسوختم
سوختن آزادی ام بود ازقفس ای دوستان
من به عشق حضرت حق.پورمولاسوختم
لاله گون شدتنگه ی هرمز بروزحادثه
من بهمراه توای عابس درآنجاسوختم
ای(وهب)باهردودستت دامن عابس بگیر
چون که مرهم ازکفم رفت.بی مداواسوختم
75/9/15میناب وهب رنجبر
و راهش پر ره رو باد
فاتحه و صلوات