جمعه ۲۵ آبان
|
دفاتر شعر فاطمه قشلاقی رحیمی(کاکتوس)
آخرین اشعار ناب فاطمه قشلاقی رحیمی(کاکتوس)
|
تو آن گوشه درست کنار پنجره ایستاده ای و دست های خورشید با شتاب سایه ات را روی کاشی ها نقاشی میکند؛و من با ناز در عمارت راه میروم.از گوشه ی دامن بلندم شکوفه ها روی زمین می غلتند و از انتهای گسیوانم عطر بهار نارنج ساطع میشود.حواست پرت میشود مست از عطر بهارنارنج نگاهت روی شکوفه های دامنم می لغزد،قهوه ی چشمانت لب پر میزند و پیراهن سفیدت لک برمیدارد.سیب سرخی از پرده ی حریر میچینی و به دستم میدهی.سیب بوی عطر پاریس میدهد اما دستانت بوی سیب...
وسوسه میشوم با شیطنت گاز کوچکی به دستت میزنم .میخندی و میخواهی حلقه ی موهایم را تاب دهی؛اما من میگریزم و تو به دنبال من تا حیاط تعقیبم میکنی!
کنار درخت تنومند وسط حیاط متوقف میشوم و روی پنجه پا می ایستم تا کتابی از درخت بچینم اما قدم نمیرسد.تو از پشت سر کمرم را میگیری و بلندم میکنی !
میخندم؛کتاب قطوری از درخت میچینم.
عکاس باشی آن سوی عمارت دستش را تکان میدهد: بگویید سیب...!!
تو میگویی سیب و من گاز میزنم دستانت را...چیلیک...
به قلم : #کاکتوس
98/1/16
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس از خوش آمد گویی شما🌸🌹پایدار باشید و ماندگار | |
|
سلام دوست گرانقدر من.
سپاسگزارم از خوشامدگویی گرم و صمیمانه شما
زیبایی در نگاه شماست نه چیزی که به ان مینگرید🌹 | |
|
درود بر شما 👌زیبا بود
سپاسگزارم بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید